بینه‌ر

بازگشایی یا بازبسته شدن سینما؟

سالها از تعطیلی سینماهای مهاباد و بوکان به مانند بسیاری از شهرهای دیگر می گذرد و در این میان به غیر از اکران پراکنده آثار برخی از فیلمسازان، به مفهوم واقعی سینما، این شهرها فاقد این نشانه ی برجسته ی فرهنگی بوده اند. با این حال بعد از اعلام چندباره ی فراخوان مزایده ای جهت واگذاری سالن سینمای ! شهرهای مهاباد، بوکان، میاندوآب و خوی در اوایل سال جاری، بالاخره و بعد از عدم استقبال معنادار،  جوانی ٢١ ساله از خوی در تاریخ ١٧ تیرماه ٩٦ به طور رسمی برنده ی این مزایده اعلام و قرار شد سالن مجتمع فرهنگی و هنری ٤ شهرها ذکر شده در قالب سینما همزمان به وی  واگذار شود.

فارغ از روند برگزاری مزایده و میزان مبلغ آن در این میان چند سوال مهم تر قابل طرح است که شاید نیازمند پاسخ مناسبی برای روشن شدن موضوع باشد.

سوال اول اینکه آیا مدیریت همزمان ٤ سالن سینما در ٤ شهر متفاوت برای یک جوان ٢١ ساله  به واقع امکان پذیر است؟

ممکن است در نگاه اول این جواب به ذهن متبادر شود که وی دارای توانمندی های خاصی است که ممکن است دیگران تاکنون از آن بی خبر بوده اند. اما با یک جستجوی ساده دراینترنت عکس آن اثبات می شود و اسم ایشان به غیر از یک وبلاگ معمولی و غیر مرتبط با مقوله ی سینما و یا مدیریت فرهنگی، در هیچ جایی ذکر نشده و نشانی از پیشینه و سابقه ی فرهنگی و یا مدیریتی این جوان دیده نمی شود.

با این اوصاف پرسش دوم مطرح می شود که به راستی مدیران فرهنگی استان چه رویکردی نسبت به مفهوم « مدیریت سالن سینما» دارند؟

این روزها در حالی که در شهرهای بزرگ برای بوفه های سینما نیز چارچوب و مقررات خاصی در نظر گرفته شده و خود به مسئله ی مهمی در امر سینماداری تبدیل شده ، به نظر می رسد در استان آذربایجان غربی مدیریت سینما در پایین ترین حد ممکن تصور شده و چه بسا مدیریت سینما با دستفروشی لوح فشرده (DVD) فیلم در کنار خیابان هم تراز انگاشته شده است.

حال فارغ از این جنبه باید از این مدیر ٢١ ساله پرسید که اصلا این سالن ها را از نزدیک دیده است؟

 بنا به گفته ی برخی از شاهدان این بازدید در چند مورد رخ داده است. پس آیا این مدیر جوان اطلاع دارند برای نمونه سالن مجتمع فرهنگی و هنری مهاباد که ایشان به عنوان سالن سینما برنده ی آن شده اند هیچ استانداردی برای تبدیل شدن به سالن سینما را  ندارد؟ مشخص نیست سالنی که شرایط اولیه ی کمسیون ماده ٥ را دارا نیست چگونه قرار است میزبان مردم و علاقمندان باشد؟ اگر چه ظاهراً سالن های مجتمع فرهنگی و هنری بوکان و میاندوآب و خوی از وضع مناسب تری نسبت به سالن مهاباد برخوردار هستند ، اما آن ها نیز لزوماً چندان در وضعیت کاملا مطلوبی که به عنوان سالن سینما شایسته ی شهروندانشان باشند قرار ندارند و مشخص نیست خدای ناکرده در هنگام بروز حادثه ای چه کسی و یا نهادی پاسخگوی مردم خواهد بود. شاید خدای ناکرده در آن روز همانند حادثه ی پلاسکو به جای پرداختن به علل حادثه ، انگشت اتهام تنها به سوی مردمی دراز شود که با موبایلشان در حال فیلم گرفتن از حادثه هستند؟!  

حال به تمام این مشکلات باید مسئله ی چند کاربری بودن این سالن ها را نیز افزود. به طور مشخص سالن های مجتمع فرهنگی و هنری مهاباد و بوکان تنها مکان رسمی و شناخته شده برای تمرین و اجرای اغلب تئاترهای هنرمندان این شهرها قلمداد می شود. مشخص نیست در صورتی که سالن سینما همزمان با تمرین و اجرای گروه های تئاتری و همچنین احتمالا برخی همایشات و جلسات اداری، همه و همه در همین سالن برگزار گردد، با چه همپوشانی ها و بی برنامگی هایی مواجه خواهیم بود. آن زمان است که نه تنها سینمایی دایر نکرده ایم، که تئاتر را نیز تعطیل کرده ایم.

اما نکته ی قابل تأمل تر و با فرض نادیده گرفتن تمام اشکالات ذکر شده ، این خواهد بود که  قرار است این بازگشایی به صورت چند روز و چند سانس محدود در هفته صورت بگیرد. معلوم نیست این تعریف از سینما بر اساس کدام مطالعه و تحقیق شکل گرفته است و احیانا الگوی آن کدام کشور و حتی کدام یک از شهرهای مهم ایران بوده است؟

آیا بیش از آنکه بازگشایی سینما اهمیت داشته باشد، رفع تکلیف و بالا رفتن آمار اهمیت دارد؟

هرچند ممکن است بر روی کاغذ آمار سالن و صندلی سینما افزایش یابد اما در عمل نه تنها چنین نشده که یک قدم به عقب نیز برخواهیم گشت. در این سالها معمولاً اولین پاسخ مسئولین در رابطه با علت تعطیلی سینما، عدم استقبال مردم عنوان می شده است، به طوری که آنقدر این نکته تکرار شده است که خود مردم نیز پذیرفته اند علت اصلی عدم علاقمندی و استقبال آنهاست!

این درحالی است که با بررسی های صورت گرفته محرز شده است که اگر عدم استقبال مردم یکی از دلایل تعطیلی سینما هم قلمداد شود، این دلیل در رده های بسیار پایین تری قرار دارد و مهمترین علت تعطیلی سینما عدم مدیریت صحیح و همچنین عدم درک صحیح از اهمیت وجود این مکان و هنر است و همین موضوع سبب دور شدن مردم از این مکان فرهنگی شده است. بدون شک بسیاری از همین مردمی که از سوی مدیران فرهنگی و شهری متهم به عدم علاقمندی به سینما شده اند، بسیار بیشتر و زودتر از آن ها  فیلم های به روز سینما را در خانه های خود دیده اند و اطلاعات سینماییشان به مراتب بیشتر از آنهاست.

اگر چه بینه­ر بیش از یکسال است شعار سینمای شهر من کجاست را سرلوحه ی خود قرار داده است، اما فرض را بر آن گرفته بود در این شعار جمله ای نیز نهفته است که به دلیل عیان بودنش نیازی به بیان آن نبوده است. اما با این اتفاقات شاید لاجرم باید بگوییم : سینمای «در شأن» مردم شهر من کجاست؟ و باز باید این شعار دوم را نیز متذکر شد که « تعطیلی سینما به دلیل عدم استقبال مردم است یا بی تدبیری مسئولین مربوطه؟»

همانگونه که هر اثر ضبط شده ی تصویری را نمی توان فیلم نامید، هر مکانی با هر مشخصاتی را در این دوران نمی توان سینما نامید. سینما بیش از آنکه تنها به یک مکان اتلاق شود، به فرهنگ ،رفتار و کنشی که در پس زمینه ی مکان، فیلم و تفکر مدیریت فرهنگی وجود دارد اتلاق می شود.

لازم به ذکر است در این میان ادارات فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان های مذکور چندان تصمیم گیر نبوده و این موضوع مستقیم از سوی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونت سینمایی پیگیری شده است.

اگر چه روشن شدن آپارات سینما یعنی تابش نور فرهنگ و پیشرفت بر شهر، اما دور نیست روزی که این آپارات بدون کوچکترین ثمری دوباره خاموش شود و آن زمان که مردم حاضر نشدند در سالنی که در شأن آنان نیست به تماشای فیلم بنشینند، امیدواریم حداقل شهامتی وجود داشته باشد که نگوییم مردم علاقمند نیستند، بلکه بگوییم ما تنها مدیران آماری هستیم و در میدان عمل ….؟!

 

خروج از نسخه موبایل