بینه‌ر

عکاسی و اندیشه عکاسانه


تاکنون آنچه گفته شد در مورد اهمیت عکاسی بود این بار مطالبی را در باره اندیشه عکاسانه و اساسا تفکر و بینش پشت پرده یک عکس مطرح میکنیم.
چرا عکاسی میکنیم ؟ چرا این شاخه از عکاسی ؟ چرا این سوژه ؟ چرا این  و چرا؟ . . .
پاسخ به این سوالها بیانگر همان تفکرات و اندیشه های عکاس است.
علتهای بسیاری برای عکاسی کردن در میان افراد هست ، باید توجه داشته باشیم امروز باید مقوله عکاسی را فراتر از قبل مورد بررسی قرار دهیم در نگاه اول و کلی بیشتر مردم عکس می گیرند.

قانون پارتو به راحتی در مورد این قضیه جوابگوست، طبق قانون پارتو ۸۰ درصد مردم امروز به خاطر اشتراک در شبکه های اجتماعی و دیده شدن عکس میگیرند ، ۲۰ درصد بقیه دلایل دیگری دارند.
از این ۲۰ درصد باقی مانده ۸۰ درصد با گوشی عکس می گیرند ، تنها ۲۰ درصد دوربین عکاسی دارند، از این تعداد ۸۰ درصد آتلیه دار هستند و تنها ۲۰ درصد آزاد هستند.
پس دیدیم که جامعه عکاسان ، تعداد بسیار کمی را در میان جامعه به خود اختصاص داده اند .
حال اینکه دیدگاه ما نسبت به موقعیت جغرافیایی و طبیعت پیرامون و جامعه ای که در آن زندگی میکنیم و رویدادهای آن ، چگونه باشد و اینکه چگونه آنرا منعکس کنیم خود قسمت اصلی ماجراست.
بحث اصلی اینست وقتی عکاس دوربین خود را به سمت موضوع مورد نظر خود نشانه میگیرد ، بی شک از قبل اندیشه و فکری در سر داشته ، چراکه از میان همه چیزها و کلیات دوروبر خود انتخابی انجام داده ، تا اینجا تعیین کننده علاقه و سمت و سوی کاریِ عکاس است.

این قسمت است که یکی عکاس طبیعت میشود ، دیگری مستند ، یکی مینیمال و دیگری خبری.
از اینجا به بعد نوع به تصویر کشیدن آنچه در ذهن می پرورانده است ، می ماند که چگونه و چطور آنرا در کادر عکس بگنجاند ، این یعنی کادربندی.
کاردبندی که براساس بینش عکاس مشخص شد ، نوبت به تعیین لحظه قطعیست ، لحظه ای ست که عکاس براساس معیار ها و شاخص ها و حتی سفارش سفارش دهنده  دکمه شاتر ، فشار داده میشود.
جالب اینجاست همه این مراحل در کسری از ثانیه انجام میگیرد.
کلاسهای آموزش عکاسی بسیار زیادند حتی بصورت مجازی امروز برگزار میشود و مدرک عکاسی هم می دهند ، در همه آنها اشتراکاتی وجود دارد و آن آموزش کار با دوربین عکاسی است ، نه عکاسی ، همه ما یاد می گیریم چگونه با دوربینی که در دست داریم کار کنیم و بتوانیم عکس بگیریم ، در حالیکه عکاسی به عقیده من فراتر از این چیزهاست ، البته امری عادیست که هر چیز نقطه شروعی دارد و آموزش عکاسی از آموزش کار با دوربین عکاسی آغاز میشود .
هر کاری یک بُعدش توان بهره مندی و استفاده از ابزار آن کار است و بُعد دیگرش دخالت دادن فکر و اندیشه درآن است.
تمرین و ممارست رکن اصلی آموزش در عکاسی است ، براستی که همه بعد از مدت کمی یاد می گیرند با دوربینشان عکس بگیرند ، اما اینکه یاد بگیرند که عکسهای قابل ارائه و خوبی بگیرند سالها طول می کشد .
مطالعه قدم بعدی کار است ، مطالعه آن هم دیداری ، دیدن عکس چه در فضاهای مجازی  ، چه در کتابهای عکس.
بله تکرار میکنم قدم اول تمرین است بعدا مطالعه ، هیچ چیزی به اندازه تمرین عملی و واقع شدن در فضای کار نمی تواند شما را در یادگیری کمک کند.
تحقیق و پژوهش قدم بعدیست ، اینکه در حین تمرین چالش هایی بدون شک برای عکاس پیش می آید امری بدیهی و آشکارست ، باید برای رفع آن تحقیق و سئوال کرد .
این مسائل در حین گذر زمان باعث ایجاد تفکرات و اندیشه های جدیدی در درون عکاس می گردد که کم کم باورها و بینش عکاس را قوام میبخشد و حتی ممکن است عکاس دست به انتخاب بزند ، یا برگردد.
بینش عکاسانه ، تفکری است که عکاس در طول راه به آن دست پیدا می کند و به مرور رشد می کنند .
برخورد با سوژه ، قرارگرفتن در میان اجتماعات آئینی و رسومات اجتماعی میان اقوام مختلف در جغرافیاهای متفاوت و حتی در بازارها و بازی های محلی و درکل میتوان گفت برخورد با موضوع عکاس را عکاستر میکند و فکر را عکاسانه.
این بار بدون دوربین هم که باشی ، کادر می بندی ، شاتر میزنی و میبینی .
همه نگاه می کنند ، اما همه نمی بینند.

خروج از نسخه موبایل