بینه‌ر

به بهانه زلزله کرمانشاه

هنوز لاشه های تانکهای عراقی تنها وسیله آراستن کوههای سربلندت بود

هنوز سایه لاشخورهای داعش در دو قدمیت بود و نفسهایشان را میشد شمرد.
هنوز بلوطهای سوخته ات بوی بمب شیمیایی میدهند
هنوز پای بچه های روستاها روی مین ها جا می مانند
هنوز لاشه های خمپاره های بعثی در گوشه وکنارت سرک میکشند

هنوز قلبت خون است
هنوز بیکاری درد مردان مردت است که سربلندی مرام همیشگی شان را از کوههای بلندت به ارث بردند
هنوز بوی برنوی فرنگیس خاتون در هوای نمناک پاییزیت به مشام میرسه
هنوز تنگه مرصاد کابوس رژه دشمن را از سر برون نکرده
هنوز نعره پهلوانهایت در کوهای بلندت بازتابش را میشود شنید هنوز داستانهای حماسی مردان مقاومت در دومین شهر مقاوم ایران که نامش همیشه درتاریخ گم بوده ورد زبان است
هنوز چهچهه شهرام ناظری ها دل نوازست و غریبانه های حمید حمیدی همیشه جاوید بر سیروان طنین می افکند
هنوز هم صدای نوای حسن زیرک است که کرماشان شاری شیرینم را می خواند و صدای تیشه فرهاد در بیستون و دالاهو میپیچد
هنوز پاهای مردان و زنان تنگه حاجیان نمیلرزد
هنوز تنگه شهیرحاجیان وعده گاه غرش شیرانی چون شیرودی است پاوه هنوز مقاومت میکند البته نه به ابعاد دروغ فیلم چ

هنوز کسی مذاکره میکند نه به بلوف مذاکره چ در قبرستانی متروک

هنوز مردمانش کولبریشان با گلوله رنگین میشود و نانی که هرگز به خانه نمیرسد
هنوز نوزادی در گهواره نوید پوران درخشنده شدن میدهد
هنوز ندای تنبور سید خلیل در نی زار های ثلاث باوه جانی می تازد

هنوز پیرشاریار عروسی میگیرد و دف و تنبور به هم میرسند
هنوز که هنوز است ندای یارسانی ها در خانقاهای صحنه ودالاهو و کرند انعکاس زندگی میدهد
هنوز کفن استاد بزرگ رمان مرحوم درویشیان زرد نشده
بازو باز این سرزمین فرهاد را آبستن دارد و شیرین در گهواره طاق بستان
هنوز زاگرس سیاه پوش سردر گریبان نبرده که لرزه بر طنینش افکنده شد و همه رویای خوش ایستادگی و مقاومت و هنر و زیبایی را به یک باره به تلی خاک بدل کرد تا بار دیگر به تو بگوید که زاگرس همیشه قهرمان با بیستون و دالاهو و حاجیان و دهها کوه سربلند دیگرت که ستون برآسمان ایرانم زده اند
انگار هیچ اتفاقی جدید نیست و کسی برای روزنامه پیام تسلیتی نمی فرستد .
با همه این توصیف هایت سرت همیشه بلنده و بلند خواهد ماند ودمت همیشه گرم
تو دژ محکم وتابلوی همیشه ماندگار مقاومتی تو نماد بزرگی و مردانگی هستی پس گریه نکن که اشک ریختن هنر مردان نیست همیشه سربلند بمان که به ورقهای تاریخ قسم وگواه که مصیبت یار دیرین و رفیق همیشگیت بوده تا بوده همین بوده و خوشا به رفیقی چون تو که رسم رفاقت را میدانی. پس سربلند بمان که این دوست دیرین باز مهمان لولی وش مغمون هرشبت خواهد بود.
کرمانشاه همیشه جاویدم سرت بلند ای مرد و دمت گرم.

تیرداد-بیست و سوم اردیبهشت ماه نود و شش

 

—————————————————————————————————————————————————-

انتشار مطالب، مقاله ها و نظرات مخاطبین الزاما به معنای تأیید و یا عدم تأیید محتوای آن توسط تحریریه بینەر نیست.

 

 

خروج از نسخه موبایل