بینه‌ر

«پاکیزه» بازنمایی مه آلود یک تراژدی

سال ۱۹۸۸ در عراق یادآور یکی از فاجعه بارترین رویدادهای تاریخ بشر است، در این سالها دولث بعثی صدام طی عملیاتی در شمال عراق بنام انفال به تخریب چندین هزار روستا و کشتن بیش از دویست هزار انسان نمود و در این میان آنچه فاجعه بار بود کشتار انسانها بی دفاعی که مرگ را روزانه به چشم نظاره می کردند، مردان در گورهای دسته جمعی بصورت زنده دفن می شدند، زنانشان همچون اموال غارت و به زندانها منتقل می شدند تجاوز جنسی و کشتار جزو کار روزانه در زندانها بود کودکان بیمار خوراک سگها می شدند، و زنان و کودکان زیادی به مبالغ ناچیز در بازارهای کشورهای عرب فروخته شدند آنچه که در این میان تیره تر و تراژیک بود ستم و تجاوز جنسی بر زنان بود که به آنان همچون اموال مردان و امری جنسی نگریسته می شد و از این بابت ستمی مضاعف بر جسم آنان روا داشته می شد ستمی یادگار قرنها تجاوز و شکنجه و آزار جنسی زنانی که همچون کالا با آنها معامله می شد.

هفته گذشته در شهر مریوان نمایشی مونولوگ نوشته تریفه کریمیان و کارگردانی کریم خاوری بنام پاکیزه در چند شب محدود اجرا گردید، پاکیزه روایت زنانی بود که در جریان انفال مورد تجاوز واقع شده و هر روز می مردند، خودکشی می کردند و کشته می شدند، پاکیزه بازنمایی مه آلودی از روایتی فاجعه بار بود که از دو ستم برزنان روایت میکرد ستم اول زبانی و نژادی و ملی بود و خصومتی که بعد از شکل گیری بعث در میان اعراب برعلیه کوردها سیستماتیک و رادیکال اجرا گردید و انسانهای بیشماری در عراق به خاطر عرب سنی نبودن کشته شدند و ستم دوم جنسی بود و در میان هزاران خانواده که مورد کشتار و انفال واقع شدند زنان همچون اموال مردان با آنها معامله گردید و قبل از آنکه کشته شوند مورد تجاوز واقع شدند.

در جریان نمایش پاکیزه به غیر از هدف و یا در واقع روایت رسمی نمایش نامه، گاه به گاه در سکانس های مختلف به راحتی می شد روایت ظلم و ستم بر زنان در خاورمیانه را مشاهده کرد هرچند شاید مدنظر نویسنده و کارگردان نبوده باشد، ازدواج های اجباری، شوهران شرعی و قانونی و ذهنیت مردسالار و نگاه کالایی و اموالی به زن میراثی است که قرن ها زن در مالکیت و ابزار رضایت و ارضاء تعریف کرده است، و این نمایش به شکلی روایتگر این تجاوزها بود اما این باربصورت رسمی و قانونی و تاریخ پر است از این روایت های خاموش و تراژیک که هیچگاه از اندرونی و حرم محافظت شده خانواده بیرون نیامده و با قربانی در خاک مدفون شده است و چندی پیش جسم ویران شده دو زن افغان روایتی از این تجاوزها بود که رسانه های دنیا آنرا نمایش دادند.

با اینکه پاکیزه به شکلی زیبایی شناسانه سعی در بازنمایی این تراژدی دردناک نموده بود و اتفاقا زیاده از حد به بعد زیبایی شناسی آن تکیه کرده بود اما به گمانم اینگونه تاکید هیچوقت نمی تواند عمق فاجعه را نشان دهد و البته پاکیزه می توانست در ابتدای نمایش در چندجمله ای روایت انفال و پاکیزه را از زبان روای و سوم شخص بیان می کرد.

ولی انگار خواسته بودند در طول نمایش این نشانه ها را به مخاطب بدهند اما به باور من این امر در طول نمایش ضعیف بود و اگر مخاطبی ناآشنا به مساله انفال نمایش را دیده بود بسیار سخت بود بتواند دورنمایی کلی از روایت را به دست بیاورد.

استفاده از یک بازیگر و یک صحنه در ضعیف نشان دادن عمق ماجرای تجاوز تاثیر فراوانی گذاشته بود، هیاهوی انفال شدگان و آمد و رفت جانیان و صدای تیراندازی و … به همراه ندای درون و روای نتوانسته بود عدم حضور نقش های دیگر و صحنه های متفاوت را پر نماید و بنظر می رسد پرداختن به چهارسوی واقعه می توانست ضمن حفظ ابعاد زیبایی شناختی نمایش به نمایش هرچه بهتر عمق فاجعه کمک نماید، بدون شک آنچه بر زنان انفال شده در زندان ها و اردوگاههای مرگ توپزاوا و نوگره سلمان گذشته است در یک نمایش بر روی سکوی تئاتر قابل بیان نیست و قطعا داشتن چنین انتظار بدور از درکی عقلانی از وسعت و عمق فاجعه و کوتاهی و محدودیت نمایش است، اما پرداختن به موضوعات تاریخی در نمایش نیازمند مطالعه و احاطه کامل بر موضوع و تلاش برای بازنمایی هنری آن است و بنظر می رسد نویسنده و کارگردان و بازیگر پاکیزه در پی این امر بوده اند و اتفاقا پرداختن به این فاجعه غم انگیز و روایت ستم مضاعف بر زنان در یک عملیات نظامی در خاورمیانه قابل توجه است و نشان از استمرار این ستم در زندگی کنونی ماست و به نحوی ما را با وضعیت زنان در جامعه امروزمان پیوند می دهد. آنچه در جریان شنگال بر سر زنان ایزدی توسط داعش آورده شد ادامه همان تجاوز و فاجعه بود و نادیا مراد نمونه این قربانیان بود که به طرز رقت باری جایزه صلح نوبل بخاطر قربانی شدن به وی داده شد و در نقطه عاملیت و کنش عقلانی و شجاعانه زنان کورد در کوبانی و دیگر شهرهای کوردنشین سوریه در مسلح شدن و جنگ با داعش نقطه امیدی است برای رهایی از این ستم مضاعف که نه تنها دیده نشد بلکه شاهد تجاوز حتی به جنازه آنان توسط داعشیان و شبه نظامیان دولت ترکیه بودیم و قطعا در آینده هم شاهد این گونه حوادث تلخ و دردناک خواهیم بود، سوژگی و ایجاد عاملیت در زنان یعنی آگاه شدن از وضعیت و جایگاه خویش و این تنها راهی است که آنان را همچون و در کنار مردان قرار می دهد تا در مواجهه با ظلم و ستم به کنش عقلانی بپردازند
اما در پاکیزه آنچه بازنمایی شده بود مه آلود و در هاله ای از ناگفته های بسیار بود و نمی بایست عمق فاجعه و ابعاد گوناگون این ستم را قربانی زیبایی شناسی هنری و طبع امروزی مخاطب نمود و از نمایش زشتی و پلیدی و آن خوی متجاوز هراسی به دل راه نداد. بطور کلی پاکیزه نمایشی بود با موضوعی خاص که ارزش چندین بار دیدن را داشت و نگاه خاص کریم خاوری و تریفه کریمیان و بازی کژان اسدی به موضوع قابل ستایش و تقدیر است.

خروج از نسخه موبایل