ما دانشجویان دانشکده سینما و تئاترِ دانشگاه هنر تهران، معترضیم. فریب خوردیم. در هجده، نوزده و بیست سالگی فریب خوردیم. در بهترین روزهای جوانیمان فریب خوردیم. از اساتید فرسوده دانشگاه هنر و دانشکده سینما و تئاتر فریب خوردیم. انگیزههایمان کور شد. در اوج جوانی و انگیزه آمدیم و هر کلاس و هر استاد هیات علمی، انگیزههایمان را به خستگی از کلاسهایشان و کرختی حاصل از انگیزههای شکستخوردهشان مبدل ساخت. مدیر گروهها از همان هیات علمی بودند، حتی اغلب جوان بودند؛ جوانانی منتخب که منتخببودنشان خود حدیث مفصل دیگری است. گاهی که میدیدند ظلم گران است، استادی را از بیرون دانشگاه دعوت میکردند. استادی که میشد همه امید آن ترم، استادی که مافیای فرسوده باید کاری میکرد که او خود دیگر نیاید. نقشه ساده بود و تکراری، حقالزحمه اندک استاد مدعو آنقدر دیر پرداخت میشد که برگشتنش به دانشگاه توهین به خودش بود. هیات علمیهای جوان جلوی رویمان خندیدند و از پشت خنجر به کمرمان فرو کردند. هر وقت هم قرار بود جوانی به این هیات علمی اضافه شود، به خاطر فیلترهای فرایند انتصاب به هیات علمی، تفریح دانشجویان میشد پیدا کردن وابستگان حکومتی و دانشگاهی استاد جوان و جدید. فاجعه اصلاً شوخیبردار نیست. بگذارید اینگونه بگوییم: آینده سینما و تئاتر یک کشور از یک سو، و از سوی دیگر سرنوشت چندین و چند نسل جوان با رتبههای برتر، به خاطر حرص و زیادهخواهی اساتید بیانگیزه، پیر، بیسواد و بیکفایت مثل آب خوردن به گند کشیده شد، و زمانی به این زخم نمک پاشیدند که شهریهها را بیرحمانه افزایش دادند. اینجا بود که فهمیدیم نه تنها درکی از وضعیت اسفناک ما وجود ندارد که هیچ ارزشی نیز برای ما قائل نیستند. بگذارید بخش طنزی به این نوشته اضافه کنم که گمان مبرید کاممان تلخ است: در پایان هر ترم از ما دانشجویان در مورد اساتید نظرسنجی میکنند.
فارغالتحصیلان دانشگاه به سبب ناامیدی از تحصیلی که قرار بود داشته باشند و در حین اقدام به خروج از کشور برای تجربه تحصیل در یک دانشگاه هنرهای دراماتیک خارجی، متوجه اهمیت دو نکته میشوند، یکی از دیگری مهمتر و اساسیتر: طرح درس دقیق، بهروز و حسابشده، در کنار امکانات سینمایی که آشنایی با آنها به تنهایی میتواند به دانشجو ایده و انگیزه بدهد. طرح درس و امکاناتی که داشتنشان مخصوصاً در رشتههای سینما و تئاتر میتواند شوقبرانگیز و محرک باشد و نداشتنش یقین میدهد که امید بستن به سیستم آموزشی، دانشجو را بهغایت محدود و بیرمق میسازد. و بعد دانشکده سینما و تئاتر خودمان را به یاد میآورند: طرح درس کهنه، تجهیزات پوسیده، اساتیدی همسن امکانات، و دانشکدهای که سالهاست اگرچه هنوز دانشجو میپذیرد ولی بدون تغییر نوشتههای سردر، موزهای کوچک و محقر شده، با گربه هایی مهربان که اگر لطف آنها نبود نشستن در حیاطش ترسناک میشد.
این نوشتهها را رسمی ننوشتیم. رسمیت برای شما! چرا که رسمیت شما این کهنه ساختمان وامانده را برای ما به ارث گذاشته که حتی روزنههای امیدش ناراحتمان میکند. رسمیت میز دارد و چسبیدن به آن و پیر شدن پشت آن را میطلبد، اما ما هنر میخواهیم و رهایی و جوانی. میز خواستن حرص میطلبد و خودخواهی. حرص فن بازار است و ما غیررسمیها دانشگاه میخواهیم و هنر. پس با زبان غیررسمی از مقام رسمیتان میخواهیم اگر زبان ما نیستید گوش حرفهایمان باشید. اندک اساتید جوان یا مجرب ما برای هر درس، به حق، طرح درس خودشان را میدهند و استاد بعدی به حق طرح درس خودش، و ما به ناحق و با دشواری، تفاوت واحدهای مختلف، کلی و گنگی که تحویلمان دادهاید را تشخیص میدهیم. خسته شدهایم. اغلب، ظاهر درسهای تخصصی سینما و تئاتر فرقی با دروس عمومی ندارد: در هر دو کلاس تخته سفید و ماژیک نهایت امکانات است، و درخواست اساتید برای تهیه امکانات اولیه تدریس، به خاطر مبالغ اندک هزینه، به قیمت لنگشدن درس و دانشگاه تمام شده است.
دانشجو را عقیم کردند. آنقدر صدای ما را نشنیدند و از هم دورمان کردند و با هم نبودیم که کشتار دستهجمعی آرزوهایمان در پیش چشمانمان رخ میدهد و تکان از تکان نمیخوریم. اما دیگر بس است. اکنون ما معترضیم. ما به کشتن آرزوهایمان معترضیم. ما به نابودی انگیزههایمان معترضیم. ما به سرکوب جوانیمان معترضیم. ما به هیات علمی پیر و هیات علمی فرمایشی معترضیم. ما به افزایش بیاحساس و بیرحم شهریهها معترضیم. ما به تجهیزات و امکانات بیامکانتان معترضیم و در کنار سایر دانشجویان دانشکدههای هنرِ معترض به وضع موجود، تا اعمال تغییرات جدی در این زمینهها بر اعتراض خود ایستادهایم.
بی شک این نوشته به قلم دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر تهران نوشته شده و با وجود تمام تلخکامی و تندی، صدایش از دلهای جوان اما رنجور بلند شده و رو به سوی همه مسئولینی دارد که خود را مخاطب آن میدانند، و تقاضا دارد که دوستی و همراهی خود را با ما نشان داده و تغییرات ریشهای و سریعی را در دانشگاه اعمال نمایید تا ما نیز به جای اعتراض، به کاری بپردازیم که سالهای جوانیمان اولین هزینهای است که برای اثبات عاشقبودنمان، برایش پرداختهایم. ما معترض و منتظر و امیدواریم. این نوشته گواه فریاد متحد ماست، و پاسخ شما گویای فاصلهای که با ما دارید، یا خواهید داشت.
درخواستهای ما روشن است:
- امکان انتخاب چند استاد برای هر درس
- بازنگری جدی در ترکیب و ساختار بسته هیات علمی
- افزایش عینی تأثیر و مشارکت دانشجویان در انتخاب و به کارگیری اساتید هر درس
- توجه جدی به نظرسنجی از دانشجویان و اعلام عمومی نتایج نظرسنجیها
- افزایش و بهروزرسانی امکانات و تجهیزات
- تغییر و بهروزرسانی طرح درس کارشناسی و کارشناسی ارشد با نظرخواهی از نمایندگان دانشجویان
- کاهش هزینه سرسامآور شهریه دانشجویان شبانه
لذا از تمامی دانشجویان دانشکده سینما و تئاتر دعوت میکنیم در تاریخ شنبه ۵ اسفند ماه از ساعت ١٢ در صحن دانشکده کنارمان باشند تا بتوانیم صدای خود را هر چه بلندتر بهگوش برسانیم.