نمایش در بازه زمانی ٥ تا ١٥ آذر برای حمایت از زلزله زدگان کرمانشاه بر روی صحنه رفت و با اهداف خیرخواهانه و نثار عواید نمایش به زلزلهزدگان، مخاطب خویش را با فضای نوعدوستانه ساری و جاری در فضای اجتماعی همنوا مینماید.
پرواضح است که فعالیتهای فرهنگی-هنری در شهرستانها و با تمرکز بر شهرستان مهاباد بسیار کمرنگ شده است، هر چند که متصدیان این عرصه از درک این فضا و نیازهای جامعه بدان عاجزند و دغدغههای چارهاندیشانه در این حوزه اندک است و این عامل اصلی است؛ باید گفت که غربت از هنر و فرهنگ متأثر از عواملی چند است و از جانبی ریشهای در اوضاع اقتصادی دارد که مردم را به انحاء مختلف آنچنان درگیر درآمد و معیشت کرده است که مجالی برای پرداختن به سطوح عالیتر حیات انسانی باقی نگذاشته است اینجاست که هنر مظلوم واقع میگردد و از آن مظلومتر انسان بریده از هنر؛ حق است که از زمانهای پرده برداشت که تغییرات اجتماعی در همه شئون زندگی جامعه مشهود شده است و نوع روابط انسانی ( بر اساس این نمایش روابط دو جنس از قبل از ازدواج و پس از آن و تشکیل خانواده ) که از بارزههای آن وجود و رسوخ شبکه و تکنولوژی ارتباطات است که این مشخصه اصلی عرصه زندگی شده است و همه ارکان روابط اجتماعی را درنوردیده است؛ کوتهنگری است که از تغییر فضای اجتماعی سخن نگفت که گذاری که مدرنیته در کشورهای در حال گذار به خود میبیند واجد خصیصههای معنازدایی است که قبل از هر چیز در هنر و ذائقههای هنری نمایان میگردد؛ بر این اساس است که با کمی ژرف اندیشی قابل لمس است که هم هنرمند و هم مخاطب وی در حال بازآفرینی و بازبینی خویش است و در بسیاری از موارد نوعی گمشدگی، ویرانی و بیهودگی را تجربه میکنند که خاصیت هر نوع زایشی است؛ بدینگونه است که فعالیتهای هنری چنانکه باید و شاید و یا چنانکه از شهر مهاباد انتظار میرود نه در بین اهل هنر و نه در بین مردم و مخاطبین در تکاپو نیست.
نمایش فوق الذکر موضوعی مهم و مسألهی روز را برگزیده است و به اینترنت و شبکههای اجتماعی میپردازد که وجه رایج آن در بین عامهی مردم موبایل و ارتباطات اینترنتی و بهره از شبکههای اجتماعی رایج چون فیسبوک، تلگرام و … است در جریان نمایش مخاطب به خوبی لمس میکند که چگونه انسان، خانواده و روابط آن توسط این نوع روابط مجازی تسخیر شده است و زندگی و روابط واقعی تحتالشعاع آن واقع شده است؛ و این مهمترین حلقهی روابط انسانی یعنی عشق نیز از طریق آن میسور میگردد و تداوم یافته است بهعلاوه ارزشهایی چون عاطفه، صمیمیت و همچنین نفرتهایی چون خیانت و انتقام نیز از این مجرا صوری دیگرگونه یافتهاند و بدین طریق نمایش بیانگری اجتماعی دارد و بر مصداقهایی عینی از واقعیات اجتماعی امروزه اشاره دارد که چه روابط و عشقهایی را شکل میدهد و در برخی موارد هم چه روابط و عشقهایی را ویران میکند؛ بدینگونه است که رسالت هنر و بیانگری واقعیت اجتماعی را میتوان شاهد بود که این نمایش با جسارت و هنرمندانه به آشکار کردن لایههایی از عشق جاری در بین نسل جدید که امروزی و عرفی شده است، رسوخ میکند تا مخاطب آن را عیان میبیند و پرده از اسراری برداشتهمیشود که بجز هنرمند کسی را توانای بیان آن نیست .
از جانبی دیگر نمایش اسارتی را بیان میکند که انسان امروزی و علیالخصوص جوان و خانواده با آن در مناقشه است که از یکسو امکان انفصال از آن نیست و بدان نیاز است و از سوی دیگر امکان ویرانگری دارد و توانمندی ها را هر چند می تواند بسیار ارتقاء دهد معمولا به عکس آن را نابود می کند و جوان را به حاشیه و امور ضد ارزش و بیهوده مبتلا مینماید که در بسیاری از موارد به اعتیاد از نوع اعتیاد اینترنتی به شبکهها و ارتباطات مجازی انجامیده است. این تئاتر این واقعیت جهان امروزی را عیان میکند که دنیای مجازی و جهان دوم انسان، آنچنان هم مجازی و دوم نیست و عین واقعیت و اولویت است و حتی دیگر جهانها و برهههای زنگی انسان نیز بدان نیاز دارند و آنها را نیز متأثر از خود و هدایت میکند.
به علاوه شاخصههای مهمی چون تولید نسل و زایایی ( زن باردار است ) در این بیهودگی، بازیگوشی نسل جدید در این گمگشتگی با بازیگری هنرمندانه و طنزآمیز و در برخی موارد کمیک نمایش یافته است به علاوه این واقعیت اجتماعی که با وجود تغییرات اساسی در نگرشها و رفتارها هنوز زن ، زن است و زنانگی می کند بدین معنی که با وجود تغییراتی که در نوع اشتغال و رهایی از سنت حادث شده است ولی وظایف داخل منزل وی چندان تغییر نکرده است؛ و مرد، مرد است و مردانگی میکند هرچند وظایف و نوع اشتغال وی تغییر کرده است ولی هنوز رگههای مرد سالاری تداوم یافتهاست و این حکم مرد است که در خانواده جریان دارد اگر چه این سالاری دیگر آن استبداد نیست.
از حیث هنری
صدا، رنگ و هارمونی هنرمندانه حامل معانی مخصوص اند و عنصری تابع که نه اصلی اند که از خصیصه های هنر بصری نوین است، از این نظر اصوات حامل و بیانگر معانی زبانی ( کردی، فارسی، انگلیسی و… ) کمتر شنیده میشود ولی لحنها، نواها و اصوات حامل بار معنایی، احساسی اند که مخاطب آن را میشناسد و به تمرکز نمادین آنها سوق مییابد.
از نظر سبک
نمایش رئالیستی است و تلفیقی از سبکهای طنزمآبانه و کمیک دارد و حالت و حس نوستالژیک آن انسان و علیالخصوص جوان غریبهای را به نمایش در میآورد که اهل همه جاست و هیچ جایی نیست به عبارتی انسانی جهانی شده در عصر سرمایهداری که در حال کنده شدن از ریشهها و با خود غریبه شده است و در حال گذاری بسیار غمانگیز به دنیایی نوین است و معناها، ارزشها و عینیات متحول شده؛ مواهبی چون عشق و خانواده را نیز درنوردیده است.
موسیقی و صدا
قبل از هر چیز سکوت و نبود صدا به عنوان بارزترین نوع نُت در جای جای نمایش احساس خود را منتقل میکند و دیگر فقط نمایانگر عدم و مرگ نیست و معنادار است، موسیقی و صدا واجد خصوصیت انتقال شادی، غم و سایر احساسات انسانی است در برخی موارد مخاطب را به شوق و ذوق میآورد و در برخی موارد وی را حزین میکند و گاهاً با پوزخندی طعنهآمیز وی را بیدار میکند.
ارتباط زنده
از خصوصیت بارز این نمایش سرزندگی و ارتباطی است که به صورت زنده با مخاطب حاضر در سالن برقرار میشود هیچگاه مخاطب رها نمیشود و بازیگر هر لحظه ماهرانه وی را به صحنه میخواند و هم از بار معنایی و احساسی و هم به صورتی زنده و واقعی وی را درگیر نمایش و جریان آن میکند تا جایی که عضوی از عشق و نفرت داستان میگردد؛ میشد لمس کرد که هر یک از تماشاگران هر لحظه احساس میکردند که احتمال دارد بازیگر از روی صحنه و به بهانهای با او ارتباط بگیرد.
از حیث محتوایی
در عین وجود مضامین عالی عاطفه عشق، خانواده، وفای به خانواده؛ مصادیق موجود خیانت، اعتیاد و گسست از خانواده به خوبی نشان داده شده است؛ محدودههای حریم شخصی و روابط بین فردی و گروهی قابل استنباط است؛
از نظر محتوایی نمایش بر مهمترین نهاد اجتماع ما یعنی خانواده بنیان یافته است و با مهمترین و شاهکلید روابط انسانی یعنی عشق در جریان است و مهمترین مسأله جامعه ما یعنی شبکهها و به بارزترین عنصر موجود و مشکل و مسأله اجتماعی همگان در همه جا ( از فرد، خانواده تا ادارات و … ) یعنی اینترنت، شبکههای اجتماعی و رواج خارج از عرف و خطرناک آن را علم کرده است که بر نسل جوان استیلا یافته است و تعارض نیاز و مشکل را در این زمینه هویدا کرده است؛ در این باب با برائت از رسمیت نامأنوس، هنرمندانه عرفی بودن و خودمانی بودن را به نمایش گذاشته است .
در نهایت این مضمون که در جای جای داستان به نمایش درآمد که هر لحظه این امکان وجود دارد که اتفاقی بیافتد و خطری در حال تهدید کردن رابطههاست در عین حال امیدی وجود دارد این امکان که یکی از کنشگران بیدار شود و از دنیای مجازی برهد و دیگری را نیز برهاند و به واقعیت زندگی، خانواده و عشق برگردد. اینجا همه چیز عشق است و عشق همه دنیای انسان است که اگر نیست دیگر چیزی نیست و تاریکی حاکم می شود.
خصوصیت پیشبینی ناپذیری کنشها، حالات و روابط انسانی در زمانهی سیال ارتباطات و شبکههای مجازی و مانایی مضامینی چون عشق و اعتماد در خانواده که از نمایش مستفاد میگردد از یک طرف گویای دنیای کنونی است که حامل آیندهای مبهم برای انسان است که در بسیاری سرگشتگی، خستگی و بیهودگی را پدید آورده است؛ همچنین پیشبینی ناپذیری و سرعت تغییرات را بیان میکند که نمیتوان به آن دل بست و تو ای انسان به یاد داشته باش که این عشق است که میماند و..