همه چیز به یکباره رخ داد. عکسی در فضای مجازی از شخصیت عروسکی "جیگر" در مجموعه ی "کلاه قرمزی" پخش شد که پارچه ای توری به دوش انداخته بود. برخی از آن به توهین به لباس زنان کرد برداشت کردند و مانند همیشه سریع خواستار برخورد شدند. برخی از نمایندگان که این روزها گاه سرعتشان در واکنش به برخی اخبار فضای مجازی سریعتر از وقوع خود حادثه شده است دست به کار شدند. برخی خواستار برخورد آنی شدند و برخی با تعمقی بیشتر خواستار بررسی موضوع شدند. در نهایت خبر آمد که پخش ادامه ی آن متوقف شده است و با روشن کردن تلویزیون در ساعت ۲۰ و دیدن شبکه ۲ متوجه می شویم که احتمالا منظور از توقف این بوده که دیگر آن قسمت تکراری دوباره بازپخش نمی شود!
در حالی که کل مجموعه ی "کلاه قرمزی" تکرار سال قبل است، براستی این سوال در ذهن وجود دارد که با وجود گذشت یکسال چه شد که یکباره دستمال توری به "دهسمال" تعبیر شد و فریاد "وا توهینا" ! سر داده شد. هرچند آنقدر این تعبیر و برداشت عجولانه بود که عملاً در مجموع افکار عمومی همراهی خاصی نکرد و تنها کسانی که به همان تک عکس و واکنش نماینده ی مورد توجه شان استناد کردند، آن را توهین قلمداد کردند.
با این حال، نفس واکنش به این گونه پدیده ها به ویژه در صورتی که با تعمق و بررسی مناسبی صورت گیرد و از احساسات های زود گذر خالی باشد، بسیار عمل پسندیده ای است و به هیچ عنوان در اینجا قصد زیرسوال بردن آن وجود ندارد. چه بسا همین روحیه ی واکنش سریع ما را بر آن داشت تا بخشی از توهین های موجود را به سمع و نظر برسانیم تا شاید واکنش های این چنینی بتواند کمکی به رفع آن بکند. البته با تأسف فراوان، هرچقدر هم سرعت واکنش سریع باشد، به سرعت فراموشی این پدیده ها نخواهد رسید. می خواهیم چند مورد توهین دیگر را یادآوری کنیم.
این روزها گروهی از هنرمندان تئاتر بوکان برای حضور در جشنواره ی تئاتر ارس حتی برای تأمین هزینه ی ایاب و ذهاب جهت حضور در جشنواره ی مذکور با مشکل مواجه شده اند، به نظر می رسد، آیا این توهین به چندین سال فعالیت هنری بی چشمداشت هنرمندان بوکان و نهایتاً توهین به ساحت فرهنگی شهر بوکان نیست؟
مدت هاست تنها سالن نیمه استاندارد بوکان با مشکلات امکاناتی از یک سو و با عدم بهره برداری صحیح و مشخص از سوی دیگر مواجه شده و صدای بسیار از هنرمندان را درآورده است اما کسی حتی جواب سربالایی هم به این ماجرا نمی دهد. آیا این توهین به هنرمندان بوکان نیست؟
هم اکنون نمایشگاه عکسی به همت هنرمندان و پایگاه خبری هاژه و با حمایت برخی از ادارات در مهاباد در حال برگزاری است که اتفاقاً نیک بختانه مسئولین ارشد شهر در افتتاح آن حضور داشتند. اما براستی برپایی چنین نمایشگاهی در مکانی کاملاً غیر تخصصی که بیشترمناسب نمایشگاه های آجیل و خشکبار و جوراب و… توهین به هنرمندان شهر و نهایت مردم مهاباد محسوب نمی شود؟
آیا در شهر مهاباد که از سال ها قبل جزو معدود شهرهای ایران بود که به غیر از مرکز استان، دفتر انجمن سینمای جوان مستقل داشت و با وجود هنرمندان تراز اول سینما ، زیینده است که حتی یک سالن سینما وجود نداشته باشد؟
بسیاری از مردم و مسئولین حداقل یک بار بر روی صندلی های سالن اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی مهاباد نشسته اند. براستی این وضعیت زینبده ی کدام بخش از نام "فرهنگ و ارشاد اسلامی" است ؟ وقت آن نیست به اتاق ها و محل فعالیت انجمن های هنری در این اداره رسیدگی شایسته شود؟ قطعا با توجه به مشکلات مالی ، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی به تنهایی از رفع این مشکل چندین ساله برنخواهد آمد.
در حالی که بسیاری از نقاط ایران با جشنواره های واقعی و ساختگی سعی در ایجاد اعتبار و نام برای شهر خود شده اند و به مرور آن مکان را به برند تبدیل کرده اند، متاسفانه در شهرهای کردنشین استان آذربایجان غربی هیچ نشانی از این گونه فعالیت ها نیست و گاه نیز که قدم ها و پیشنهاداتی برای این گونه جریانات فرهنگی برداشته شده است، فقط بر روی کاغذ مانده و هرگز به مرحله ی اجرایی نرسیده است.
از اشاره به وضعیت معیشت هنرمندان، تعاونی مسکن به ظاهر! هنرمندان ( که عملا هیچ مقامی پاسخگوی شرایط فاجعه بار آن نیست)، ساخته نشدن حتی کوچکترین فرهنگسرای جهان ! ( قرار بود بزرگترین فرهنگسرای خاورمیانه در مهاباد ساخته شود)، نبود برنامه و چشم اندازی روشن، عدم توجه به حقوق مادی و معنوی هنرمندان (کپی رایت) ، عدم نظارت دقیق و حرفه ای به فعالیت های هنری و ایجاد آَشفته بازار تولیدات هنری بی متولی، بی قاعده و قانون؛ می گذریم و تنها می گوییم کاش یک بار هم برای این گونه موارد واکنش نشان داده و احساس توهین می شد.
حال که به انتخابات شورای اسلامی شهر هم نزدیک شده ایم، بد نیست که این کمبودها در سرلوحه ی شعارهای انتخاباتی کاندیداها قرار گیرد تا بتواند رای بخش فرهنگی و هنرمندان جامعه را به خود اختصاص دهند. البته کاندیدایی که این شعار را برمی گزیند نباید نگرانی به خود راه دهد. چرا که خوشبختانه عدم تعهد به وعده به ویژه در بخش فرهنگی و هنری با کمترین بازخواست مسئولین و مردمی مواجه خواهد شد. چرا که برای بسیاری، فرهنگ همان است که در آرامستان های( گورستان) شهر است و کارکردش در شروع سخنرانی ها ، مقدمه ی معرفی شهرها، نامه نگاری های ملی، رجزخوانی بین شهرها و همچنین درج در بروشورهای نوروزی ، تقویم های دیواری و تابلوهای خیابان است.
این وضعیت ها تنها گوشه ای از فضای نامناسب فرهنگی و هنری مهاباد و بسیاری از شهرهای اطراف محسوب می شود. فضایی که به مراتب بسیار توهین آمیزتر از "ده سمال جیگر" است. چرا که برفرض "دهسمال" بودن آن تور و حتی عامدانه بودن این اقدام، نتیجه و بازتاب آن کوتاه مدت است و در دراز مدت هیچ تأثیر مهمی بر روی جایگاه زنان و مردان کرد نمی گذارد. اما آنچه اکنون به لحاظ فرهنگی و هنری در شهرهای مهاباد، بوکان ، سردشت، پیرانشهر و بسیاری از شهرهای این سرزمین رخ می دهد ، اگر زود چاره ای برایش اندیشیده نشود، تأثیرات جبران ناپذیری خواهد داشت. اگر فرصتی باقی ماند، بعد از "دهسمال" و "جیگر" نگاهی هم به وضعیت و خواسته ی هنرمندان شهرتان بیندازید. همین حالا هم دیر شده است.
هژار نورانی