بینه‌ر

روز ملی بی سینما مبارک باد !

به گزارش پایگاه خبری هنری بینه ر، طبق اعلام عمومی بینه ر جهت پخش پیام های تبریک هنرمندان به مناسبت روز ملی سینما، این تنها هنرمندان مهابادی بودند که سخت داغ نبود سینما را در شهرشان حس می کنند!

پیام های تبریک هنرمندان مهابادی به شرح ذیل می باشد:

 

هژار نورانی (فیلمساز و مسئول انجمن هنرهای نمایشی مهاباد):

روز ملی سینماست؟ تبریک برای شهرهایی که چراغ سالن سینمایشان روشن است و تسلیت به شهرم که سالن سینمایش سالهاست تعطیل شده است. خاطرات کودکی من و بسیاری از هم نسلهایم کشف راز نمایش فیلم بر روی دیوار بزرگی بود که همگان را سحر کرده بود. با کاراکتر فیلم می خندیدیم، گریه می کردیم و همه از هیجان دست می زدیم… راستی زمانی که چند لحظه پخش فیلم قطع می شد، همه ی تماشاچیان سوت می زدند و اعتراض می کردند، چه شد که سالها سینما تعطیل شده و کسی نه سوت می زند و نه اعتراضی دارد!؟!
راستی ! نسل جدید راز چه چیزی را کشف می کنند؟ اصلا این روزا چه چیزی اهمیت دارد؟

مسئولان شهر من آیا خبر دارند در این شهر بی شمار فیلمساز و علاقمند سینما وجود دارد؟ بعید می دانم… فعلا انتخابات شورای شهر نزدیک است و بهتر است مشغول تخریب همدیگر باشیم، تا شاید در آینده فکری برای … اسمش چه بود؟ … آها، سینما… بعدها سر فرصتی که هرگز نمی آید فکری برایش می کنیم…حیف بازار هم کساد است والا سالن سینمای فعلی، مکان مناسبی برای ساخت مجتمع تجاری است!!!!
فعلا همان مخروبه باقی بماند.
روز ملی بی سینما مبارک باد !!!

 

شهرام میکائیلی (بازیگر و کارگردان):

یاد دوره شصت بخیر؛ ابهتی داشت سینما آن هم از نوع مهابادیش. آن زمان بچه های زیر دوازده سال را بدون والدین به سینمای مهاباد راه نمیدادن با چه زحمتی هربار کسی را راضی میکردم که پدر یا برادر قلابی من شود تا بتوانم فیلمهای کانی مانگا، عقابها، مشعل و …. را در سینما ببینیم. یادش بخیر صفهای فیلم همیشه راه بندان میشد و افسوس این روزها صف یارانه… یادت بخیر سینمای آن روزها و بی نما و بی نوای این روزها….

 

کیوان فهیمی (فیلمساز):
شب خارجی مقابل ساختمان متروک سینما (سکانس رویا)
ساختمان متروک و نیمه ویران سینمای قدیمی زیر نور پرژکتورهای مجتمع تجاری در حال ساخت مجاورش روشن شده است. بر تابلوی اعلان چوبی دو طرف در آهنی زنگ زده فقط میخهای زنگ زده برجا مانده. در نیمه باز است، از لای در پوسترهای رنگ و رو رفته بر کف زمین دیده می شوند و با نسیم ملایمی که به داخل می وزد تکانی می خورند. در، با سر و صدا کامل باز می شود، مردی کیفی چرمی و قدیمی در دست بیرون می آید، کیف از چیزی انباشته شده و ورم کرده، از لای دهانه به زحمت بسته شده آن نگاتیوهایی سر بیرون آورده اند. مرد به سمت دوچرخه اش که به درخت مقابل سینما تکیه اش داده می رود. کیف چرمی را در سبد جلوی فرمان می گذارد، سوار می شود و پدال می زند. به محض پدال زدن چراغ جلوی دوچرخه چند بار خاموش و روشن می شود، با تدوام پدال زدن مرد چراغ بطور کامل روشن و پر نور می شود و به سان پرژکتوری فضای جلوی دوچرخه و دیوارهای مقابلش را روشن می کند. روی هر دیواری که نور دوچرخه بر آن می افتد انگار نور آپارات تابانده شده و تصاویری جان می گیرند. با عبور دوچرخه تصاویر جان نمی بازند و همچنان ادامه می یابند. دوچرخه از کوچه ها و خیابانهای شهر عبور می کند و تصایری متعدد بر روی دیوارها نقش می بندد. شهر پر از تصویر می شود.
«سینما خود رویاست، رویایی کردن رویاهایمان شاید رویایی ترین کار جهان باشد.»

 

شیلان سعدی (فیلمساز):

تبریک گفتن روز ملی سینما به نسل جوان شهرم که خاطره دیدن فیلم در سالن سینمای شهرمان را ندارند کاری سخت، و به نسلی که سالن سینما و همچنین تعطیلی و ویرانی اش را تجربه کرده سخت تر و به مسئولین و سیاست گذاران شهرم که به ظاهر هیچ علاقه ای به سینما ندارند خیلی سخت تر است. اما سینما همچنان هست و شهرم باز آن را تجربه خواهد کرد، نسل نو روزگاری نو خواهد ساخت.

 

آراد حسن زاده (فیلمساز):

اگرچه روز ملی سینما روز مبارکیست اما از این مبارک روز سهم شهر من، سهم سینما دوستان و هنرمندان شهر من تنها یاد سینمای تعطیلی است که تنها دهه شصتی ها خاطره ای از آن دارند. روزی مبارک که مبارکیش برای شهر من گنگ و بی معناست. برای جوانان شهر من سینما اگرچه نامی آشناست ولی حس ناآشنایی دارد مانند نابینایی که از لذت بینایی تنها توصیف بینایی نصیبش شده باشد. سینما روزت مبارک اگرچه حس بودنت برایم گنگ است.

 

کاوه دباغچی مکری (عکاس و تصویر بردار):

در وصف حال زار سينمای شهر و كشور ما روضه ها می‌توان خواند؛ همين…

خروج از نسخه موبایل