بینه‌ر

اعتراض شدید مدرس سینمای سنندجی به مدیرعامل انجمن سینمای جوانان

به گزارش بینەر، عصر روز پنجشنبە ٢ دی ماه پیامی ناگهانی در کانال تلگرامی انجمن سینمای جوانان کردستان منتشر شد کە رسما برکناری سیروس ثنایی را از ریاست انجمن سینمای جوانان سنندج و انتخاب سالم صلواتی برای ریاست جدید این مرکز اعلام نمود.
در واکنش بە این انتخاب بختیار لحیمی مدرس اسبق سینمای جوانان سنندج بیانە ای منتشر نمود.


متن بیانە ای  به شرح زیر است كه:
خبر انتصاب فیلمساز جوان و کوشا و ساعی سنندجی به عنوان مدیریت انجمن سینمای جوان سنندج به صورت غیر منتظره و در شب جمعه ای! روی کانال خبری انجمن سینمای جوان سنندج رفت و از طریق هنرجویان فیلمسازی به بنده اطلاع داه شد. اگرچه اطلاع رسانی چنین خبر مهمی در شب جمعه و بدین شیوه، آنهم در وسط کمپین حمایت از اینجانب برای مدیریت انجمن سنندج، برای عده ای شک برانگیز و غیر مرسوم می نمود، اما بنده به عنوان کسی که سالها مدرس انجمن بوده و با شگـفتی های جناب فرخنده کیش و اعقاب و انصارشان خو گرفته ام، چیز غافلگیرکننده ای نبود.  
شخصا از اینکه جناب فرخنده کیش، مدیرعامل محترم انجمن سینمای جوانان ایران، کوچکـترین وقـعی به سلیقه و خواست و دیدگاه قاطع  فیلمسازان کردستانی نگذاشت و خود خوانده و دیکتاتورانه و غیر دمکراتیک و بدون جلسەی مشورتی و نظرسنجی شورایی، و بدون صحبت با دلسوختگان سینمای کردستان و حتی نظر خواهی از مدیران اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کردستان، کسی را به این سمت گماشت؛ ابداً دچار کمترین شگفتی نشدم. 
ایشان را خیلی وقت است که می شناسم و نامشان را مرد عجیب و غریب و شگفتی ساز گذاشته ام!!! 
پیش از هر چیز و با ترس قاطع این را اعلام میکنم که از شنیدن انتصاب و انتخاب سالـم صلواتـی که از فرزندان هنرمنـد کردستان و از بچه های سینمای جوان سنندج است؛ عمیـقاً راضی و خرسندم و این گزینش را به خـود سالم و همەی خانواده ی فیلمسازان کردستان  
تهنیت و شادباش می گویم. اگر شما هم به اندازه ی من، مدیرعامل شگـفتی آفرین سینمای جوانان ایران، جناب فرخنده کیـش را از نزدیک می شناختید و با طبع مستـبدانه ایشان آشنا بودید، می دانستید که احتـمال انتخاب یک فـرد شایسته به رغـم ایشان، از علی آباد  
کـتـول هم وجـود داشت و آنگاه شما هم چون الان من، پروردگار را صد هزار مرتبه شکر می کردید و از جـناب مدیـرعامل فرهیخته و هنـردوست و هنرشناس به خاطر لطف و مرحمت و گوشەی چشم داشتنش به کردستـان کمال تشکر و سـپاس و قدردانـی را به عمـل می آوردید. 
دوستـان ارجمـندی دغدغەی نزدیک کردن دیدگاه های من و سالـم را به هم داشتند، که مـن ناآگاهـی آنها را به حساب بـی خبـری از  رابطەی خانوادگی و بچه محلی ما با یکدیگر می گذارم. سالم دوران نوجوانیش آنـقـدر در خانه ما بود که مادرش به مادرم می گفت سالم 
پسر شماست و وقتی پدرش خانه ی بزرگتری خرید و به محله ی دیگری رفتند من به خاطر رفتن سالم و کسب خلـوت بیشتر در اتاقم از پدرش خوشحال تر بودم !!! عزیزانی که نگـران حـل مشکل من با سالم بودند باید بدانند که تنها مشکل من با سالم در این است که سالم مرتب دمپایی های مرا می پوشد. و من روی دمپایی هایم تعصب دارم و این مشکل همچنان به قوت خودش باقیست. 
البته الان نمی خواهم دربارەی دمـپایی صحبت کنم و اصل مطلب در مورد آقای فرخنده کیـش مدیـر عامـل سینمای جوانان ایران است. 
مـدیرعاملی که با آمدنـش ما قدیمی ترهای انجمـن نویـد یک دورەی طلایـی و پـر تولیـد و پـر بـودجـه را برای شـهرستـان ها (مانند زمان ناصر باکیده) به خودمان دادیم.
خیال واهی و خامی که با کم توجهی و کم محلی جناب مدیرعامل به تولیـد شهرستان ها برایمان رنگ سراب و توهـم به خود گرفت. 
جناب مدیرعامل مـرد عجیب و غریـبی است، چون توانایی پرداخت دستمزد ناچیز یک مدرس فیلمنامه نویسی دفتر شهرستان را ندارد و آن را سال به سال به تعویق می اندازد، اما برای هزینەی سنگین یک همایش شیک و مجلسی و آنچنانی در پایتخت، به صورتی شگفت انگیز و جادویی از یک جایی که فقط خودش می داند کجاست، پول جور می کند.  
حقیقتا عرض می کنم که از جناب فرخنده کیش بزرگوار، شعبده بازی های عجیب و غریب، فراوان دیده ام. او به راستی جادوگر بزرگی است. ایشان یک روزه، شهرستان ها را که پیش تر باری بر دوش انجمن مرکزی بـود به مدرسه غیر انتفاعی و منبع درآمد تهران تبدیل کردند. ایشان، فریاد یک کمپین حق خواهانه ی چند صد نفری هنرجویانش را نمی شنـود، اما یکهو و به ناگاه شوخی و شکوایی یک مـدرس خسته و دلـزده را در یک محفـل کوچک دوستانه می شنـود و به آن واکنش نشان می دهد و سریع، حتی شده با یک پیـامک، برایش امریه و تأدییه صادر می کند.  
ایشان به راستی شگفت انگیز و غیرقابل پیش بینی هستند. باور کنید چیزی می دانم و چیزی می نویسم.  
به خواست و تقـاضای هنرجویان فیلمـسازی و با توصیه ی فیلمسازان با سابقه و پیشکسوت کردستان و با حمایتـی قلبـی و خـود جـوش عاشقان فیلمسازی در کردستان، پا پیش گذاشتم تا به اعتبار سابقه ی صنعتی دویست ساله ی خانواده ام و مدیریت یک واحد صنعتـی و آشنایی با بزرگان و نامداران صنعت کردستان و حضورم در شهرک های صنعتی و ارتباطم با تولـید کنندگان و کارخانه داران و عضـویتـم در کمیسیون فرهنگی و گردشگری اتاق بازرگانی سنندج و حمایت بی چون و چرای دوستانم در مراکـز فرهنگی کردستان، در کسـوت و قالب مدیریت سینمای جوان سنندج برای بچه های فیلمساز اسپانسر و منبع مالی تهیه کنم. 
قویاً اعتقاد دارم که بزرگترین مشکل هنرمندان فیلمساز کردستان کمبود و فقدان منـابع مالی و ناتوانـی مسئولین محلی در جذب مالـکان مراکز صنعتی و تولیدی و ایجاد پل ارتباطی بین آنها و فیلمسازان است. 
بنده تاکید می کنم، در میان فیلمسازان باسابقه ی استان، کمتر کسی به اندازه ی من توانایی جذب منابع مالی را برای بچه های انجمن دارد و قصد و نیت اصلی بنده از نامزد شدن برای تصدی پست مدیریت انجمن سنندج ، فقط استفاده از این توانمندیم در رفع مشکل مالی فیلمسازان کردستان بود. شاید ته دلم، از اینکه بار این مسئولیت بر شانه یکی دیگر گذاشته شد، بسیار آسوده و راحت باشد. 
خوشبختانه چند ماه پیش و قبل از تودیع جناب ثنایی، بنـده رسما از دو دهه تدریس در انجمن سنندج خداحافظی نمـوده و به دلیـل بد عهدی مدیران ارشد سینمای جوان و مـردان شگفت انگیز پایـتخت نشین علی رغـم میـل باطنی ام و اصـرار جناب ثنایی بر حضـور مجـدد در کالس درس، تدریس در انجمـن را برای همیشه بوسیـدم و کنار گذاشتـم. خوشنـودم که پـیش از انتصاب مدیر جدیـد ایـن اتفاق افتاد و اتمام دوره ی تدریس بنده به حساب فقدان تعامل با مدیر جوان انجمن سنندج گذاشته نمی شود. 
طـی درد و دل هایی که با دوست ارجمندم جنـاب آقای آرش رصافـی مدیـر تولیـد سینـمای جوانان ایران در این مدت داشـته ام؛ متـوجـه این حقیقت تلخ شده ام که ایشـان هم به عنوان مقام ارشد تولید در سینـمای جوانان ایران، همچون بنـده، دل خوشی از اوضـاع فعـلـی انجمن ندارند و تصمیم به خروج از این مجموعه گرفته اند. در جایـی که آرش رصافی که تاریخ زنده ی فیلم کوتاه ایران است احـسـاس استـیصال و درماندگی کند و تصورش این باشد که حرفـش خریـدار ندارد. تکلیف من مدرس مظلـوم شهرستانی روشـن و واضـح است.  
راستش از اینکه هنرجویی تازه وارد بداند که برای ساختن یک طرح صد ثانیه ای تصویب شده در شورای انجمن، من مدرس بیست ساله هم باید چهار سال تمام طرحم روی میز مدیر انجمن خاک بخورد، شرمم می آید.  دوستان بدانند؛ که پیرو صحبت هایی که با جناب حجت اللە ایوبی قائـم مـقام سینمایی وزارت ارشاد اسالمی در مورد ایجاد و تاسـیـس رشتەی مهندسی تجهـیزات سینمایـی در ایـران داشته ام. بـنده به عنوان اولـین شرکت مهندسی تولـید و عرضه ی تجهیـزات سینـما و 
تلویزیون در کردستان آغاز به کار نموده و در سنگر و جبهه ی دیگری مشغول خدمت به سینمای این مرز و بوم هستم. 
جناب مدیـرعامل شگفت انگیـز، امروز با تفرعن و تکبر کمپین چند صد نفری بنده را ندید گرفتند، دور نیست که همراه یک کمپـین و امضای چند هزار نفره خواهان استعفای ایشان از پست مدیرعاملی سینمای جـوان باشم. وقـتـی کسی نمی تواند وظیفه ای را به نحـو احسن ادا کند بهتر است خردمندانه و مسئولانه، جایش را به شخص اصلحی واگذار نماید. 

 بختیار لحیمی
مدرس اسبق سینمای جوانان سنندج 
١٣٩٥/١٠/٠٣

خروج از نسخه موبایل