- دوشنبه 19 تیر 1396 - 00:00
- کد خبر : 5384
- مشاهده : 1550 بازدید
- س.ت » یادداشت های خصوصی
شبکه های محلی و خاصه شبکه های ماهواره ای چون مهاباد که نه مرکز استان میشود خطابش کرد نه یک شبکه کاملا محلی با گستردگی مشخص جغرافیایی مخاطبینش که بشود از سایر شبکه های استانی متمایز شود اما وقتی پای مجموعه های نمایشی به میان می آید شاید بتوان قیاس درست تری ازآن باسایر رقبای ماهواره اش […]
شبکه های محلی و خاصه شبکه های ماهواره ای چون مهاباد که نه مرکز استان میشود خطابش کرد نه یک شبکه کاملا محلی با گستردگی مشخص جغرافیایی مخاطبینش که بشود از سایر شبکه های استانی متمایز شود اما وقتی پای مجموعه های نمایشی به میان می آید شاید بتوان قیاس درست تری ازآن باسایر رقبای ماهواره اش درمنطقه انجام داد، از دیرباز مجموعه های نمایشی با هزینه های چشم گیر مالی تولیدشان همواره چالش نقادی و نقد کارشناسی بوده وخواهند بود. پس جا دارد این بار که درماه مبارک رمضان شاهد پخش مجموعه ای جدید با نام نامو از شبکه مهاباد بودیم شاید برای اولین بار نقدی گذرا بر کلیت آثارنمایشی تولید شبکه بیاندازیم؛ اما از هرچه بگذریم باید به این مسأله براحتی اعتراف کنیم که مجموعه های نمایشی شاید تنها بستر همواریست برای رقابت جدی با رقبای رسانه ای حاضر در منازل اکثریت مخاطبین گستره جغرافیایی شبکه مهاباد، و اگر این مسأله در تولید این آثار به نسبت پرهزینه تراز سایر برنامه های شبکه به مان اندازه هم تأثیرگذاری و قدرت رقابت با مجموعه های نمایشی پرمخاطب شبکه های غیراخلاقی منطقه که با اشتراک زبانی شان ناخواسته رقیب جدی شبکه مهاباد شده اند داشته باشد که بااین اشتراک پراهمیت و شاید تنها اشتراک فرهنگی شان یعنی زبان واحد کردی که میتوان از آن بعنوان اصلی ترین مولفه نام برد رقابت تنگاتنگ و نفس گیری را خواسته یا ناگزیر استارت زده که باید مورد توجه قرارگیرد به صورتی که در بین مخاطبین یک خانواده به ناچار خیلی ها رو مجبور به تهیه دو دستگاه تلویزیون کرده دکمه کم باید گفت این رقابت ناگزیر به گوشه رینگ رسیده و دچار ماراتنی نفس گیری شده است که انکارناپذیر می باشد و شاید تاکنون اگر از انصاف دورنشویم شبکه مهاباد باهمه کمی و کاستی ها و نبود امکانات بروز تولیدی و بخصوص از نظر منابع مالی گام های هرچند کوتاه و بی برنامه ای اما قابل بررسی را برداشته که دراین مجال کوتاه به آن اشاراتی خواهیم داشت.
در طول سالیان عمر شبکه مهاباد ساختن مجموعه های نمایشی بخصوص دهه شصت و هفتاد که رقبای رسانه ای خارجی شبکه هنوز پا به میدان رقابت نگذاشته بودند و یا به طور جدی نتوانسته بودند اقبال عمومی داشته باشند این مجموعه های نمایشی تولید شبکه مهاباد بودند که بصورت نوار ویدیویی در دهه شصت و لوح فشرده در دهه هفتاد به آن سوی مرزهای کشور ارسال می شدند و بدون اینکه سازمان بعنوان تنها متولی و مالک معنوی آن دخالتی در کم و کیف و یا چگونگی ارسال و پخش و حضور این سفیران فرهنگی در آن سوی مرزها داشته باشند. این جذابیت عامه پسند آنها بود که بخودی خود تبدیل به آثار پرطرفداری در بین کردهای کردستان عراق و سایر نقاط جهان شده بود و بصورت پخش خانگی بدون مجوز مهمان اوقات فراغت آنها شده بود وحتی پا را فراتر گذاشته و سر از کنداکتورهای تلویزیونهای محلی این منطقه هم درآوردند و توانسته بودند بدون کمترین برنامه ریزی ازسوی تولیدکنندگان برای درنظر گرفتن گستره جغرافیایی مخاطبین حوزه نفوذ با ضبط ازآنتن پخش شبکه که آن زمان در خود شهر بصورت کامل امکان دریافت بدون مشکل آن میسر نبود و پخش محدود شبکه مهاباد که به جشنهای پیروزی انقلاب محدود بود بازهم باکیفیت نامعقولی دریافت می شد اما توسط سودجویان بدون کمترین نیات غیر ازدرآمدزایی اندکی که این کار داشت تبدیل به بیزنسی پنهان ازدید سازمان و یا درپشت بی تفاوتی تعمدی و یا غیرتعمدی آن شده بود که ناخواسته توانسته بودند سفیران فرهنگی باشند برای انتشار فرهنگ غنی کرد ایرانی به کردهایی که سالها سیطره دیوی خون خوار و بی رحمی چون صدام حسین و استحاله فرهنگی ناسیونالیسم عربی برگرفته از تفکر متحجر حزب بعث شده بودند توانست به تنهایی تاثیرات غیرقابل انکاری برآنها گذاشته و باعث تغیرات فرهنگی زیادی در آنها شود از جمله آنها می توان اعتراف کرد که این محصول فرهنگی با تبلیغ سبک زندگی ایرانی اسلامی کردی مهابادی باعث تغییرات فرهنگی تا مرز استحاله پزتیو بر فرهنگ نابود شده آنها زیر شمشیرهای عربی و چکمه های صهیونیستی ظالمان منطقه تبدیل گردید که از نامگذاری فرزندان و شرکتها و برندهای اقتصادی تا نوع پوشش و آرایش بخصوص برای بانوان تا سبک دکوراسیون منازل و حتی آشپزی و هرآنچه فاکتورهای غنای فرهنگی کردهای مهابادی را شامل میشد، تاثیرات خودسرانه زودی نمایان کرد و بستر مناسب تأثیرپذیر و مهیاشده ای برای اثرپذیری فرهنگی در این منطقه یافته بودند که سالهای سال اثرات آن را میتوانستیم به عینه دربین کردهای عراق چه در زندگی روزمره و چه در آثار رسانه ایشان مشاهده ملموسی داشته باشیم و فرهنگ زخم خورده از شمشییرهای داعش گونه عربی شاید مرهمی را یافته بود که نوشداروی دردهای کهنه و دیرین مردمان این سرزمین حساب میشد حال این اتفاق که بعدها ازان بعنوان اتفاق بسیار خوشایند ومیمیونی یاد شد درحالی بود که بودجه سازمان صداوسیما هرگز برای این منظور برنامه ریزی خاصی در حوزه شبکه های محلی در روزگاری که دریافت امواج پخش آن حتی درجغرافیای حوزه نفوذ هم به سختی میسربود نداشت البته در بخش برون مرزی سازمان برنامه ریزی خاصی آن هم بجز در بخش آثارنمایشی برای مخاطبین کردستان عراق شده بود که شاید توفیقات چندانی هم درابتدای امر نداشت و تا دهه نود به عنوان یک رسانه قابل اعتماد پرمخاطب علیرغم هزینه های چندین رابریش در مقابل شبکه محلی مهاباد و امکانات و پتانسیل عظیم فنی و مهندسی و هنری اش در پایتخت بتواند عرض اندام کند، درحالیکه یک مجموعه نمایشی ده قسمتی ویژه پخش ایام دهه فجر از شبکه مهاباد به جرات میتوانم ادعاکنم که به اندازه هزینه یک ساعت برنامه زنده سیاسی شبکه جهانی سحر روی آن سرمایه گذاری شده بود ماهها و حتی سالها مخاطب خود را با تکرار چندین باره پخش آن و حتی حفظ شدن دیالوگهای آن و رواج اصطلاحات بکار رفته درمحاورات بازیگران مجموعه دربین عموم مردم و حتی تبدیل به ادبیات رسانه ای آنها شده و در پوست و رگ و خونشان رخنه کرده و حتی مورد هم بوده که در ادبیات سیاسی هم رسوخ کرده و این قدرت دراماتیک یک برنامه میدیایی در قالب طنز با بستر فرهنگی و غنای معنادار و برتری این نوع فرهنگ را به همگان بعنوان قدرت مطلق رسانه اثبات کرد و به تصمیم گیرندگان رسانه ملی این را اثبات کرد که حتی قدرت گستردگی امواج پخش اگر به چند محله کوچک هم ختم شود با استفاده درست و صحیح و برنامه ریزی شده و هنرمندانه ازآن میتواند به خودی خود تبدیل به دکلهای انتشارامواج پخش رسانه شود و هیچ محدودیت و سانسور و حتی پارازیتی نتواند باعث توقف یک لحظه ای نشر فرهنگی پیامهای مدنظر سیاستهای انقلاب اسلامی گردد، حال باید به اینجا رسید که بعد از چند دهه ازاین انتشارخودبخودی و بی برنامه امواج اکنون که تمام رسانه ملی هدفمند با برنامه و دارای نقشه راه شده است درپی گستردگی حوزه نفوذ رسانه ای خود بدون حد و مرز مشخص هزینه های گسترده ای دراین شرایط رکود اقتصادی در بیلان فعالیت خود قرارداده است وهیچ تئوری رسانه ای تعریف شده ای را بستر قرار نداده و شاید هم در پی بازتعریف تئوری های رسانه ای غولهای رسانه ای جهان هم برآمده دیگر وقت آن رسیده که هوشمندانه تر و کارشناسی تراین حوزه گستره نفوذ رسانه ای مورد کنکاش فرهنگی جدی قراربگیرد و با تحقیق و کار کارشناسی این رقبای ناگزیر خود را به زانو درآورد که سهم هنرهای نمایشی و مجموعه های تلویزیونی در این مهم بیش ازهمه نمایان بوده و هست و شاید اگر مثال بزنیم دیری نیست که پخش چشمان آبی زهرا از شبکه سحر چه تلنگر رسانه ای مهیبی ازصهیونیستها گرفت که جای زخم آن تا همین حالا باقی مانده و هر از گاهی نمک پاشی هم میشود تا دردش تازه گردد؛ و یا کمی تازه ترفیلم سینمایی شکارچی شنبه را میتوان مثال زد که به اندازه جنگ سی وسه روزه باز زخم دیگری بر پیکره صهیونیسم وارد نمود و به ناچار همفکران رسانه ای خود را برای تلافی فراخواند تا امثال فیلم سیصد و بخاطر دخترم و….بسازند که حاصل ضعیفی از اقدامات تلافی جو یانه جریان رسانه ای صهیونیسم در جهان بحساب می آیند که حاصل واکنش سریع وتلافی جویانه شان درعرصه هنرهای نمایشی محسوب میگردد. پس این نشان از اهمیت بیش از تصور موضوع دارد که باید با دقت و اطمینان و علم و تدبیر با آن بعنوان یک چالش جدی برخورد شود.
سریال نامو هیچ بار فرهنگی اگرنتواند با خود به ارمغان بیاورد سبک زندگی ایرانی اسلامی کردی مهابادی را نمایندگی میکند که متاسفانه در بخش طراحی صحنه و صحنه پردازی آن کار کارشناسی صورت نگرفته وحتی در تیتراز اسمی ازطراح فیلم به میان نیامده که نه تنها نتوانسته به مقصود رسانه ملی و اهداف روشن آن دست پیدا کند بلکه به بیراهه هم ختم شده است. در اثری نمایشی که طراح ندارد اما وقتی تیتراژ را مشاهده می کنیم نام افرادی بعنوان دستیارطراح صحنه و لباس حک میشود که از سوتی های غیر قابل انکارسریال بوده است. سریالی که یک خط در میان نام یکی ازعوامل را در تمامی تخصصهای فیلمسازی حک میکند که هر یک تخصصی ویژه و بدون ارتباط با هم می باشند چگونه است از نام طراح صحنه ولباس براحتی می گدرد و آن را هم به نام خود نمیکند جای تعجب است. البته از این تیتراز بشدت ابتدایی و غیرحرفه ای آن نباید بیش از این هم انتطار داشت که نقد و بررسی آن خود نیاز به واکاوی و وقت زیادی دارد. انگارسازندگان دراین سالها ازدیدن سریال های رسانه ملی محروم بوده و شاید توجه آنها معطوف رقبای خود کرده اند که از این بخش به شدت مهم سریال بی توجه گذشته و ندیده اند دراین سالها که ساخت تیتراژ خود به تخصصی جدای از تدوین بدل شده و کاملا مستقل شده است شاید حک نام یکی ازعوامل همه فن حریف آن یک خط درمیان درتخصص های گوناگون دیگر مجالی برای هیچ کاردیگری باقی نگداشته باشد. درسایر موارد محتوایی اثر هم اگر به این شکل لایه های زیرین اثر درماتیک نمایشی بصورت کارشناسی مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد و مهندسی پیام صورت پذیرد شاهد شلختگی بیش ازتصور آن خواهیم شد بخصوص در محتوای قصه و تحلیل صحیح آن وانطباق درست آن بر سیاستهای رسانه ملی و همچنین اسناد بالا دستی توسعه مدار کشور از جمله برنامه ششم توسعه ملی و سند چشم انداز بیست ساله ایران هزار و چهارصد در بخش رسانه ملی همگی مطالبات قابل تعقیب کارشناسان توسعه پایدار کشور بخصوص دربخش فرهنگی است و خاصه دربخش رسانه ای و رسانه ملی هم که بعنوان پرچمدار این راه پرفراز و نشیب مسولیت سنگین تری ازابتدای شروع فعالیتش بر دوش خود گذاشته که بدون شک باید در تهیه و تولید آثاری اینگونه درنظر گرفته شوند واگراقبالی فراگیر و همه گیر دراثری نمایشی در دهه شصت و هفتاد با کمترین امکانات وتنها با پتانسیل نیروی انسانی توانمند و هنری حاصل شده اکنون در دوره کنونی که با ماهواره شبکه مهاباد پخش دیجیتال خودرا پی میگرد و نیروی متخصص و هنرمند و آکادمیک به نسبت آن سالها که به تعداد انگشتان دست بوده حالا دیگراشباع هم شده و همچنین امکانات تولید بروز و همانند همه شبکه های ماهواره ای دنیا دیگر چه اتفاقی می تواند افتاده باشد که اگر بازهم آن مجموعه ده شصت و هفتاد بازپخش شود به مراتب اقبال چندین برابری با این سریال درحال پخش میتواند به راحتی بدست بیاورد که این جای کار کارشناسی و تحقیق و پژوهش علمی و اکادمیک دارد که امید می رود مسولان آگاه شبکه مهاباد که خود از معدود مدیران رسانه ملی محسوب میشوند که تخصص و تحصیلات هنری و نمایشی دارند و از دیرباز خود هم درتولید همان آثار مورد اشاره سالهای دهه شصت و هفتاد مستقیم و غیرمستقیم نقش داشته اند و بیش از هرکسی میتواند جواب چراهای متعدد اینگونه رابدهند که ناموی دهه نود با شبکه مهاباد نامویی زیادی دارد و وقت آن رسیده که فلک راسخت بشکافند و طرحی نو دراندازند و برای همیشه به ساختار تکراری الگو گرفته وقالب زده شده ثابتی که گریبان کل ساختارهای نمایشی شبکه راگرفته است به یک باره تغییری اساسی بدهند که اگر مجال دیگری بود در نوشته های بعدی به اشتراکات مشابه و ساختارهای قصه گویی اثراشارات مختصری خواهیم کرد. نامو دراصل اثری نمایشی از آن گونه درآمده که براحتی قصه اش رانمیگوید و پیرنگ های تکراری و دم دستی اش بجای کاتالیزور شدن برای قصه ای اصلی که در بیان الکن مانده بیشتر باعث مانع تراشی و شلختگی دهن مخاطب شده است تا ارتباطهای متعدد شخصیت های زیاد قصه که در بین داستان دراماتیزه نشده آن سردرگم یک پردازش یک خطی هستند پیچیده و بی اساس تلقی شود که این بخش خود نیاز به واکاوی اساسی و کلانی دارد که در نوشته های آینده بصورت تخصصی به آنها اشاره خواهیم کرد.
انتظار مخاطب دهه نود شبکه ماهواره مهاباد از یک اثرنمایشی به هیچ وجه درسریال نامو جایی نداشته و حتی نتوانسته سطح سلیقه مخاطبین دهه شصت را هم دربرگیرد و نامو را شاید بتوان اثری نامو با شبکه کهن مهاباد دانست.
جمال تأیید (تیرداد)
انتشار مطالب، مقاله ها و نظرات مخاطبین الزاما به معنای تأیید و یا عدم تأیید محتوای آن توسط تحریریه بینەر نیست.
نظرات