رفتن به بالا

تعداد اخبار امروز : 0 خبر


    -١٨(°C)
    وزش باد (mph)
    فشار (in)
    محدوده دید (mi)
    اشعه فرابنفش -
    رطوبت (in)
گاه‌شمار تاریخ خورشیدی
اسفند ۱۳۹۶
ش ی د س چ پ ج
« بهمن   فروردین »
 1234
567891011
12131415161718
19202122232425
2627282930  
به یاد امجد علیمرادی

مردی برای تمام فصول

نمی توان صحبت از تئاتر سقز نمود و نامی از زنده یاد “امجد علیمرادی” به میان نیاید. کسی که در ۱۳ اسفند ۹۱ چهره در نقاب خاک کشید تا اولین هنرمندی باشد که در قطعه ی هنرمندان روح بلندش به پرواز درآید. “کاک امجد” را غالبا در نمایشهای دبیرستانی که در سالهای دهه ۴۰ در […]

نمی توان صحبت از تئاتر سقز نمود و نامی از زنده یاد “امجد علیمرادی” به میان نیاید. کسی که در ۱۳ اسفند ۹۱ چهره در نقاب خاک کشید تا اولین هنرمندی باشد که در قطعه ی هنرمندان روح بلندش به پرواز درآید.

“کاک امجد” را غالبا در نمایشهای دبیرستانی که در سالهای دهه ۴۰ در سالن دبیرستان سعدی به اجرا در می آمد و دانش آموزان مدارس را برای دیدن این نمایشها به صورت گروهی می بردند می دیدم. جوان تر از کاک فایق آدمی، حسین تقی زاده، رسول فیضی، ماجد حمزه ای و خیلی های دیگر بود ولی می شد فهمید که شاید به نسبت بقیه علاقمندانه تر به اجرای نقش می پردازد و همین هم شد چون از جماعت هنرمندان آن سالها تنها او بود که ماند و تئاتر را ادامه داد.

من نیز با ورود به دبیرستان به گروههای تئاتری دبیرستانی ملحق شدم و این زمانی بود که کاک امجد در هنرستان مخابرات تهران به تحصیل مشغول بود و بازگشت او و استخدام در مخابرات همزمان شد با راه اندازی نمایندگی اداره فرهنگ و هنر در سقز و با افتتاح این نمایندگی ایشان اولین گروه تئاترسقز را بنیان نهاد که سعادت یار بود و بنده نیز به همراه دوستان دیگر (از جمله فریدون انصاری، خلیل میرزایی، مرحوم خالد خاکی، استاد جمشید یغموری، جعفر روشنفکر، محسن خرسندی و …) به عضویت این گروه درآمدیم و اولین نمایش را ( جان نثار) به روی صحنه بردیم. “شهید دوم” دومین نمایش این گروه بود که با استقبال بسیار خوبی مواجه شد.

در روزهای انقلاب و پس از آن نیز نمایش های کاوه ی ئاسنگه ر ( به اجرا نرسید)، چشم در برابر چشم، در حضور باد، اسیرو آ سید کاظم را به صحنه بردیم که دراوضاع آشفته ی کردستان در آن سالها من به تهران کوچ کردم و کلاً دیگر تئاتری نماند… . “مقصرکیه” نمایش دیگری بود که کاک امجد در آن سالها و با حضور عده ای بازیگر تازه کار در سینما استقلال به روی صحنه برد. بنا به شرایطی مرحوم علیمرادی سالها از تئاتر دور شد و با برگشتن به تئاتر در سالهای ۷۰ به بعد که انجمن نمایش هم در سقز پایه گذاری شده بود چند نمایش را به صحنه بردیم… “کاک امجد” زیاد اهل کارهای اجرایی نبود و علاقه ای به عضویت در هیأت امناء انجمن نمایش نداشت. در دو دوره جشنواره شهروند عضو ستاد اجرایی بود که دوره آخر آن مصادف بود با مریض احوالی آن مرحوم.

مدتها با بیماری دست و پنجه نرم می کرد و همواره با لبخند از شکست بیماری صعب العلاجش سخن می گفت و چه امیدوارانه در کنار زندگی جدیدی که برای خود فراهم کرده بود از برنامه های آینده سخن می راند. انسانی صریح اللهجه و در رفاقت صادق بود، از زندگی خاطرات خوبی نداشت … و با صدای گرمش همیشه ترانه هایی را می خواند که می شد عشق و حُزن را در آن یافت. عشقش تئاتر بود و تنها یادگاریش “هانا” دختر نازنینش که در فوت پدر در غربت بود… نوه ی زیبایی که هیچگاه ندیدش… روز آخر حیاتش پیشش رفتم در اتاقی نمور و تاریک در بیمارستان امام اصلاح مرتبی کرده بود. کاک صلاح محمدی که مهربانیش در حق کاک امجد فراموش نشدنی است آرایشگری را به بیمارستان برده بود برای اصلاح سر و صورت… بسیار زیبا شده بود… کلی گفتیم… خندیدیم و خاطره تعریف کردیم. اگر به خاطر محدودیت ملاقات در بیمارستان نبود شاید تا غروب که حالش بد شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد نزدش می ماندم. شب هنگام روح بلندش پر کشید و غریبانه در اتاقی نمور و تاریک عازم آخرین سفر به دیاری غریب شد.

یاد و خاطرات و صدای گرمش همواره مونس و همدم هنرمندانی است که سالها با او اُلفت و دوستی داشتند. تئاتر سقز بی شک مدیون امجدهاست… سنگ بنای تئاتر در سقز را کسانی چون کاک امجد بنا نهادند… روحش بلند و یادش گرامی./ واکاوی

اسماعیل پاشایی

پیشکسوت تئاتر سقز

 

اخبار مرتبط

نظرات

یادداشت ویژه

سریال نون.خ و مساله ی زبان !

این نقد سریال نیست. حتی نقد آن چیزی که مطرح می شود نیز ممکن است نباشد. بیشتر بیان مساله و اشتراک گذاری سوالی است که شاید برخی از فیلمسازان و حتی تئاتری های کوردستان نیز با آن مواجه باشند. از این رو از زبان ساده تر و خودمانی تری نیز برای نوشتار استفاده می کنم. چند روزی است که سریال تلویزیونی «نون. خ» از شبکه ی یک سیما پخش می شود. داستان این سریال که از همان الگوی سریال پایتخت پیروی می کند ، این بار در یکی از مناطق کوردستان اتفاق می افتد. فارغ از اینکه مکان داستان بیشتر شبیه به روستاست و معلوم نیست چرا سازندگان اصرار دارند آن را شهر معرفی کنند، و یا اینکه در جمع اهالی روستا نیز یکی از بازیگران فارس است و بسیار روان فارسی صحبت می کند و معلوم نیست چرا به تنهایی او فارسی را اینگونه صحبت می کند و سایرین به شکل دیگر؛ اما حضور بازیگران بومی منطقه و حضور موسیقی کوردی در سریال، از ویژگی های خوب آن به حساب می آید. اما آنچه بحث اصلی این نوشتار است مسئله ی زبان است. چیزی که از روز اول پخش سریال ذهنم را به خود مشغول کرد اما ترجیح بر آن شد تا لااقل بعد از پخش چند قسمت مسئله طرح شود. امروز که واکنش توییتری برخی از مردم نسبت به مسئله ی زبان بکار رفته در این سریال را دیدم، زمان طرح مسئله را مناسب تشخیص دادم. زبان کوردی، اگر چه دارای واژگان مشترک با زبان فارسی است و حتی بنا به اظهار نظر بسیاری از کارشناسان این دو زبان هم ریشه هستند و هر کدام در جغرافیای خود تغییرات زمانی و کاربردی و خود را پیدا کرده است، با این حال این، زبان کوردی، زبانی کاملا مستقل با دستورات گرامری خاص خویش است و لهجه محسوب نمی شود. از این رو تولید یک اثر ملی در کوردستان با حضور شخصیت های کورد، با تولید یک سریال در اصفهان و یا یزد و شیراز و... تفاوت زیادی دارد. چرا که این لهجه های فارسی شیرازی و اصفهانی ولو به صورت غلیظ و با کلمات خاص منطقه نیز ادا شود، نهایتا منظور خود را به مخاطب عمومی منتقل می کند. در سریال نون.خ همه ی کاراکترها -تا این جای قصه- کورد هستند. پس طبیعتاً باید با یکدیگر کوردی حرف بزنند و لزومی به استفاده از زبانی که نه فارسی است و نه کوردی،  ندارند. این امر به ویژه در مناطق کورد زبان که اهمیت خاصی به زبان مادری میدهند بسیار خودنمایی خواهد کرد.  اگر داستان این سریال در نقاطی دیگر از ایران که به دلایل مختلف ، برخی خانواده ها ترجیح داده اند با کودکانشان به جای زبان مادری با زبان ملی صحبت کنند، ساخته می شد، کمتر مسئله ی زبان خودنمایی می کرد و می شد کاراکترهای فیلم را از این خانواده ها معرفی کرد و به راحتی مسئله را توجیه نمود، اما در تمامی شهرهای کوردزبان، مسئله ...

وعده گاه مسئولین

روز شمار عنوان وعده
2664
روز گذشته
آیا سینمای مهاباد دوباره بازگشایی می شود؟
css.php
%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: