رفتن به بالا

تعداد اخبار امروز : 0 خبر


  • الأربعاء ۹ جماد ثاني ۱۴۴۶
  • 2024 Wednesday 11 December
    -١٨(°C)
    وزش باد (mph)
    فشار (in)
    محدوده دید (mi)
    اشعه فرابنفش -
    رطوبت (in)
گاه‌شمار تاریخ خورشیدی
خرداد ۱۳۹۵
ش ی د س چ پ ج
« اردیبهشت   تیر »
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031  
گفتگویی با مسعود رحیمی هنرمند مجسمه‌ساز سقزی

بهشت خود را از مجسمه سازی پیدا کردم

مسعود رحیمی در سال ۱۳۳۹ هجری شمسی در سقز به دنیا آمد. دو فرزند؛ دختر و پسر دارد. سال ۱۳۶۷ با رتبه ۴ در دانشگاه هنر تهران پذیرفته شد و بعد از فارغ التحصیلی در مقطع کارشناسی، برای تدریس به دانشگاه سلیمانیه رفت. بعدا به ایران بازگشت و کار تدریس را اینجا ادامه داد. الان هم به پاس فعالیت های هنری که ارائه داده‌ است، نامزد دریافت دکتری در حوزه‌ی هنری می باشد.

در مورد کارهایتان بیشتر توضیح می دهید.

من کار مجسمه را با رونمایی یک ماکت از فاجعه شنگال، شروع کردم. ماکتی که ساخته بودم صخره‌ی سمبلیکی را نشان می‌داد که ۹ زن و ۵ بچه  از آن بالا می‌رفتند و می‌خواستند خودشان را نجات دهند. من این تصویر را خیلی قبل تر از شنگال داشتم چون در واقع شنگال شهری است که تاکنون ۷۳ بار ویران شده و مورد تهاجم و حمله دشمنان از جمله دولت عثمانی قرار گرفته است. این وضعیت تاسف بار را من به تصویر کشیدم. در دانشگاه سلیمانیه سمیناری گرفته شد و بازتاب رونمایی از این ماکت در سایت های محلی سقز و اعتراض و کامنت های گله آمیز مردم مبنی بر این که ما در شهر خودمان چنین هنرمندانی داریم چرا از آن ها استفاده نمی‌کنید، مطرح شد که  بعدا شورای شهر و شهرداری از بنده استقبال کردند و من هم طرحی را ارائه دادم بعد از اینکه مورد پسند مسئولان قرار گرفت، شروع به کار کردم.

photo_2016-06-18_15-09-58

در مورد این ایده بیشتر توضیح می‌دهید واینکه ایده‌ی کار از چه چیزی نشأت گرفته است؟

ایده این کار، برمی گردد به یک آیین قدیمی کردی به نام « هه‌لپه‌رکیی سوارو». اول اینکه سوژه اسب بود اسب هم موجودی زیبا است و هم این که کردی با لباس کردی سوارکار باشد زیبایی خاصی بهش می بخشد و از لحاظ بصری هم خیلی پسندیده است، حرکات موزون اسب بسیار جالب می باشد و به این خاطر بر روی طرح کار کردم و آن را پرورش دادم.

این مجسمه که الان مشغول به ساخت آن هستید گویا بزرگ‌ترین مجسمه اسب و سواره‌ی ایران هست؟

بله – ابعاد این اسب و سواره به قرار زیر است:

۵ متر ارتفاع – ۶ متر طول و ۸۰/۲ عرض اسب با سواره‌اش می‌باشد و در کل حجمی اگر حساب کنیم، ۱۱ برابر اسب و سواره، در حالت عادی می‌باشد، مدت ۸ ماه است روی این مجسمه کار می کنم.

فرآیند کار به چه شکلی هست؟

همان طور که مستحضر هستید کار مجسمه باید ابتدا  با ماده‌ی اولیه‌ای که شکل پذیر می‌باشد، مانند گچ شروع کنیم. بعد از اینکه در کارگاه با گچ کار را تمام کردیم از آن  قالب می‌گیریم. بعدا گچ‌ها را می‌شکنیم چون گچ در فضای بیرونی مداومت و مقاومت ندارد و عملا باید قالب‌ها را با مواد مستحکم پر کنیم. قالب را در جایگاه مد نظر، که یکی از میدان‌های شهر می‌باشد می‌گذاریم و با بتون گلاسه یا برنز پر خواهیم کرد.

photo_2016-06-18_15-10-52

این چندمین اثر شماست؟

اولین پیکری است که در ایران ساختم. قبلا پیش از ۴۰ طرح را به شهرداری پیشنهاد کردم اما با سردی و بی‌محلی مسئولین مواجه گشت، خوشبختانه الان شورای شهر فعلی و شهردار محترم سقز از طرح و از کارم استقبال کرده و تاکنون حمایت کرده‌اند.

فرزندانتان هم این راه شما را ادامه دادند یا نه؟ آن‌ها هم به هنر علاقه‌مند هستند؟ و کار شما بر زندگی آن‌ها تا چه حد اثرگذار بوده است؟

در واقع باید بگویم که هنرمند یک نوع دیوانگی‌هایی دارد که نمی‌تواند مثل مردم عادی زندگی کند این باعث می‌شود جریان زندگی‌اش از فرم عادی آن خارج شود. من زندگی عادی نداشتم مشکلات زیادی در زندگی تحمل کردم و همه‌ی این‌ها به دیوانگی‌هایم برمی‌گردد. به قول استاد حسن زیرک که می فرمایند در وجود من قلبی سرکش وجود دارد که اوست مرا به این طرف و آن طرف می‌برد. زندگی من هم به نحوی بود که اختلال ایجاد کرد در تحصیلات و سرنوشت فرزندانم. بچه‌هایم خیلی به هنر علاقه داشتند اما من نتوانستم به خوبی هدایتشان کنم، در سرنوشت بسیاری از جوانان شهرم تاثیر گذار بودم  اما برای بچه‌های خودم نتوانستم گرایشی در آن‌ها به هنر، داشته باشم.

بعد از این، قصد دارید کار دیگری انجام دهید؟

بله من ماکتی درست کردم به نام "رهایی" که ذهنیتی بود که به سال ۷۲ و ۷۳ برمی‌گردد و کم کم در ذهنم پرورش یافت و اگر از طرح استقبال شود بعد اتمام این کار، کار آن را هم شروع خواهم کرد.

همانطور که می‌بینیم در کار شما ظرافت و دقتی بسیار نهفته است. این مهم  بیشتر برمی‌گردد به استعداد و علاقه خودتان یا سواد آکادمیک در رشته‌ی خودتان؟

اگر خلاقیت و هنر نبود من دانشگاه نمی‌رفتم و اگر دانشگاه نبود این خلاقیت‌ها چنین متجلی نمی‌شدند هر دو تاثیر گذار هستند. اما قسمتی هم برمی‌گردد به حوزه ی مطالعاتی خودم؛ جامعه شناسی، فلسفه و روانشناسی، که برای ساختن سوژه‌هایم و ربط دادن آن به جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنم از آن‌ها بهره می‌برم.

photo_2016-06-18_15-10-21

از شما کتاب و مقالاتی هم چاپ شده است؟

بله من کتابی به نام "بافنده کرد، نقاش ذهن خویش"  وحدود ۶۰ مقاله با زبان‌های کردی و فارسی در حوضه‌ی هنر به چاپ رسانده‌ام. کتاب در اصل مکاشفه‌ی روانشناسی بافنده هستش با پیش‌زمینه‌ی فرهنگی تاریخی، در واقع قرابتی بین بافنده و محصولی که خلق کرده پیدا کرده ام (ویژگی های فرهنگی و جغرافیای خودش همراه آیین و باورهایی که بافنده دارد).

آخرین گفته‌ی شما بخصوص برای جوانان؟

من همیشه به دانشجویان خود می‌گفتم که زیباترین لباس، لباس کار هستش آن لباس خاکی که آدم به تن دارد می‌تواند جهان را تغییر دهد و خلاقیت انسان را بروز دهد اگر یک سال کار خوب و مفید انجام دهیم به اندازه ی صد سال زندگی، مفید واقع می‌شود. توصیه می‌کنم، همه کار کنند؛ هیچ چیز مثل کار، روح  آدم را تصفیه نمی‌کند. کار مظهر اقتدار و به مانند پالایشگاهی برای انسان است. از زمانی که  روی مجسمه کار می‌کنم انگار در بهشت کار می‌کنم امیدوارم همه بهشت خود را پیدا کنند.

 

مصاحبه: ایوب محمدنژاد – مدیر مسئول نشریه روانگه در دانشگاه علوم پزشکی تبریز

اخبار مرتبط

نظرات

یادداشت ویژه

سریال نون.خ و مساله ی زبان !

این نقد سریال نیست. حتی نقد آن چیزی که مطرح می شود نیز ممکن است نباشد. بیشتر بیان مساله و اشتراک گذاری سوالی است که شاید برخی از فیلمسازان و حتی تئاتری های کوردستان نیز با آن مواجه باشند. از این رو از زبان ساده تر و خودمانی تری نیز برای نوشتار استفاده می کنم. چند روزی است که سریال تلویزیونی «نون. خ» از شبکه ی یک سیما پخش می شود. داستان این سریال که از همان الگوی سریال پایتخت پیروی می کند ، این بار در یکی از مناطق کوردستان اتفاق می افتد. فارغ از اینکه مکان داستان بیشتر شبیه به روستاست و معلوم نیست چرا سازندگان اصرار دارند آن را شهر معرفی کنند، و یا اینکه در جمع اهالی روستا نیز یکی از بازیگران فارس است و بسیار روان فارسی صحبت می کند و معلوم نیست چرا به تنهایی او فارسی را اینگونه صحبت می کند و سایرین به شکل دیگر؛ اما حضور بازیگران بومی منطقه و حضور موسیقی کوردی در سریال، از ویژگی های خوب آن به حساب می آید. اما آنچه بحث اصلی این نوشتار است مسئله ی زبان است. چیزی که از روز اول پخش سریال ذهنم را به خود مشغول کرد اما ترجیح بر آن شد تا لااقل بعد از پخش چند قسمت مسئله طرح شود. امروز که واکنش توییتری برخی از مردم نسبت به مسئله ی زبان بکار رفته در این سریال را دیدم، زمان طرح مسئله را مناسب تشخیص دادم. زبان کوردی، اگر چه دارای واژگان مشترک با زبان فارسی است و حتی بنا به اظهار نظر بسیاری از کارشناسان این دو زبان هم ریشه هستند و هر کدام در جغرافیای خود تغییرات زمانی و کاربردی و خود را پیدا کرده است، با این حال این، زبان کوردی، زبانی کاملا مستقل با دستورات گرامری خاص خویش است و لهجه محسوب نمی شود. از این رو تولید یک اثر ملی در کوردستان با حضور شخصیت های کورد، با تولید یک سریال در اصفهان و یا یزد و شیراز و... تفاوت زیادی دارد. چرا که این لهجه های فارسی شیرازی و اصفهانی ولو به صورت غلیظ و با کلمات خاص منطقه نیز ادا شود، نهایتا منظور خود را به مخاطب عمومی منتقل می کند. در سریال نون.خ همه ی کاراکترها -تا این جای قصه- کورد هستند. پس طبیعتاً باید با یکدیگر کوردی حرف بزنند و لزومی به استفاده از زبانی که نه فارسی است و نه کوردی،  ندارند. این امر به ویژه در مناطق کورد زبان که اهمیت خاصی به زبان مادری میدهند بسیار خودنمایی خواهد کرد.  اگر داستان این سریال در نقاطی دیگر از ایران که به دلایل مختلف ، برخی خانواده ها ترجیح داده اند با کودکانشان به جای زبان مادری با زبان ملی صحبت کنند، ساخته می شد، کمتر مسئله ی زبان خودنمایی می کرد و می شد کاراکترهای فیلم را از این خانواده ها معرفی کرد و به راحتی مسئله را توجیه نمود، اما در تمامی شهرهای کوردزبان، مسئله ...

جدیدترین خبرها

وعده گاه مسئولین

روز شمار عنوان وعده
2899
روز گذشته
آیا سینمای مهاباد دوباره بازگشایی می شود؟
css.php
%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: