رفتن به بالا

تعداد اخبار امروز : 0 خبر


    -١٨(°C)
    وزش باد (mph)
    فشار (in)
    محدوده دید (mi)
    اشعه فرابنفش -
    رطوبت (in)
گاه‌شمار تاریخ خورشیدی
شهریور ۱۳۹۵
ش ی د س چ پ ج
« مرداد   مهر »
 12345
6789101112
13141516171819
20212223242526
2728293031  
نگاهی کوتاه به نمایش چریکه چیای هالوز

“چریکه” ای نو در “چیای” همیشه “هالوز”

سخنی به گزاف نیست اگر بگوییم عنوان یک اثر هنری ، بخش مهمی از اثر محسوب می شود. چرا که اولین برخورد مخاطب قبل از دیدن اثر ، عنوان آن است و این امر در تئاتر اهمیت دو چندان می یابد. اگر از همین زاویه ورود پیدا کنیم می توان گفت "بختیار پنجه ای" قدم مهم […]

سخنی به گزاف نیست اگر بگوییم عنوان یک اثر هنری ، بخش مهمی از اثر محسوب می شود. چرا که اولین برخورد مخاطب قبل از دیدن اثر ، عنوان آن است و این امر در تئاتر اهمیت دو چندان می یابد. اگر از همین زاویه ورود پیدا کنیم می توان گفت "بختیار پنجه ای" قدم مهم و اول را به خوبی برداشته و با قرار دادن واژگانی که هرکدام جدای از بار معنایی خود، حاوی احساس هستند و مخاطب را به فکر وا میدارد. به این احساسات، بهره گیری مناسب از واج آرایی را نیز باید افزود و در مجموع آهنگ این سه واژه به درستی ابهام، سردرگمی و تیره بختی را فریاد می زند.

نمایشنامه برگرفته از بیت فولکلور سیدوان است و این عبارت درج شده بر روی پوستر  ضمن آنکه مخاطب علاقمند به مسایل فولکلوریک را به خود جلب می کند اما از طرفی تمام مدت مخاطب را به دنبال یافتن مشابهت ها با آن منظومه ی اصلی می نماید. اتفاقی که اگر کسی مخاطب حرفه ای تئاتر نباشد ، ممکن است "آنچه به روی صحنه رخ میدهد"  را فدای "آنچه می خواهد ببیند" کند.

 

photo_2016-09-15_11-56-30

 

اولین تصویر زنده و عینی از نمایش که مخاطب با آن روبرو می شود دکور آن است. دکوری که در مجموع اگر چه از طرح کلی و کلیشه ای دو ردیف پله در اطراف و منتهی به بخش فوقانی بهره گرفته است اما با این حال در خدمت کار قرار دارد. دکوری که قرار است ضمن بهره گیری از علایم خانه های سنتی مناطق کردنشین، نیم نگاهی نیز به دکورهای مدرن تر داشته باشد. تقسیم بندی صحنه و استفاده اینچنینی از میز غذاخوری تقریباً میراث دکورهای آثار غربی است. با این حال ترکیب این دکور با شیشه های رنگی به لحاظ بصری تنوع خوبی ایجاد کرده است. هر چند کم دقتی در برخی اندازه ها، سازه ی پر زحمت و پر هزینه را تا حدی ناشکیل کرده است.

در همان ابتدای شروع نمایش مخاطب در خواهد یافت که با نمایشی جدی، سنگین و فضاسازی سردی روبرو است. این امر هم در دیالوگ ها ، هم در چینش صحنه و موقعیت بازیگران و هم بازی بازیگران به خوبی خودنمایی می کند و می توان گفت گروه اجرایی توانسته به خوبی اتمسفر مورد نظر را ایجاد نماید. حضور شخصیت های زن ( مادر سیدوان و عروس) در بیتی سراسر با زاویه نگاه مردانه نوید اتفاق نویی را می دهد، اما در ادامه این اتفاق نسبتاً نو ابتر می ماند. در واقع شخصیت های زن در نمایش بیشتر حضور شمایلی دارند تا حضورِ تاثیر گذارِ دراماتیک. با این حال این جسارت قابل تقدیر است.

 

photo_2016-09-15_11-56-40

 

با ادامه ی نمایش ، مخاطب آشنا به داستان منظوم به راحتی می تواند از پس همان "مشابهت یابی" های ذکر شده در ابتدای مطلب برآید. چرا که تقریباً به غیر از تغییر در فضای بصری و موقعیت اجتماعی "عبدالعزیزخان داسنی" و برخی کاراکترهای دیگر ، با معاصرسازی قابل توجهی روبرو نیستیم. این تغییرات در شخصیت ها نیز چندان در خدمت اثر نیست و در واقع هویت مستقلی از آن شخصیت هایی که قبلا در داستان منظوم می شناختیم، ندارند. شاید این بخش مهم ترین مشکل اثر به شمار آید. در واقع رویه و ظاهر تا حدودی معاصر سازی شده اما در روابط و روند دراماتیک نمایش تغییر ملموسی مشاهده نمی شود و داستان همان روایت شناخته شده ی قبلی را دوباره روایت می کند. با این وجود کشمکش های میان عبدالعزیز و سیدوان جذابیت نمایشی لازم را داراست، به ویژه هنجارشکنی های سیدوان در محیطی کاملا خشک و نظامی وار خانه که دو برادر دیگر علیرغم میل باطنی به آن تن داده اند، تضاد نمایشی خوبی ایجاد کرده است. اما گویا همان گونه که تقریباً برای نشان دادن صحنه ی آخر نمایش هملت علیرغم تمام معاضر سازی ها ناگزیر به استفاده از شمشیر بازی هستیم، در این منظومه نیز –فعلاً- به غیر از این نوع شیوه ی مردن پسران و روایت مرگ و فاجعه از زبان پدر ، نمی توان راهکاری خلاقانه تری جست.

عبدالعزیز نمایش کاراکتری مغرور است که در اوج غرور همواره نگران است. او آنقدر نگران است که ترجیح داده دور از مردم زندگی کند. عبدالعزیز پنهان کاری را رویه ی زندگی خود قرار داده تا ضعف هایش دیده نشوند، بی خبر از آنکه این ضعف ها هرکدام روزی سر باز خواهند زد. او برای حفظ آبروی خود و مردانگی خانواده اش، پنهانی پسرانش را یکی پس از دیگری به خاک می سپارد.  عبدالعزیز می خواهد شکست ناپذیر باشد اما تاکنون کسی به وی نگفته که همین شیوه ی زندگی اش بزرگترین شکست محسوب می شود. شاید بتوانیم او را نماینده ی تفکری دانست که می خواهد فجایعی را که خود رقم زده است سرپوش بگذارد و در اوج بدبختی خود و اطرافیانش ،همچنان با بلندتر کردن صدای شادی و رقص و پایکوبی وانمود به جشن و خوشی نماید.

فضای سرد و سنگین حاکم بر کار خبر از تراژدی عظیمی می دهد که به واقع نیز داستان اصلی بیت سیدوان این تراژدی را در دل خود نهفته دارد؛ اما در «چریکه ی چیای هالوز» ، این فضای تراژیک چندان به خوبی ایجاد نمی شود و هر چند دیالوگ و بازی بازیگران می خواهد بازگو کننده ی فاجعه ای باشد، اما عملا فضای پرفورماتیو اثر دور از این تلاش است.

 

photo_2016-09-15_11-56-58

 

اما نهایتاً اگر بتوان امتیاز بسیار خوبی برای گروه نمایش مد نظر قرار داد، بی شک نحوه ی اجرای اثر توسط گروه اجرایی ، بخش زیادی از این امتیاز را به خود اختصاص خواهد داد. نورپردازی و فضاسازی موسیقیایی مناسب، گریم و لباس های طراحی شده و شکیل، چینش و طراحی حرکت بازیگران؛ همه و همه حکایت از آن دارد با گروهی کارکشته و با وسواس های لازم هنری روبرو هستیم که فارغ از قضاوت درباره ی موفق با ناموفق بودن ، برای هر بخش فکر و برنامه ای داشته اند . این پشتوانه ی فکری و گروهی کاملاً در اثر مشهود است و موفقیت و عدم موفقیت این تفکر و برنامه ریزی به عواملی همچون امکانات سخت افزاری، تجربه کاری مداوم و از همه مهمتر  نگاه مخاطب بستگی دارد. چه گاهی ممکن است مخاطبی بخشی از کار را به دلایلِ شناختی خود، موفق بداند و مخاطبی دیگر به همان دلایل آن بخش را موفق نداند. با این حال هر دو گروه بی شک در یک مسئله اتفاق نظر دارند و آن اینکه بر روی صحنه تئاتری اتفاق می افتد که جادوی آن تو را به جهانی دیگر خواهد برد.

 

هژار نورانی

 

اخبار مرتبط

نظرات

یادداشت ویژه

سریال نون.خ و مساله ی زبان !

این نقد سریال نیست. حتی نقد آن چیزی که مطرح می شود نیز ممکن است نباشد. بیشتر بیان مساله و اشتراک گذاری سوالی است که شاید برخی از فیلمسازان و حتی تئاتری های کوردستان نیز با آن مواجه باشند. از این رو از زبان ساده تر و خودمانی تری نیز برای نوشتار استفاده می کنم. چند روزی است که سریال تلویزیونی «نون. خ» از شبکه ی یک سیما پخش می شود. داستان این سریال که از همان الگوی سریال پایتخت پیروی می کند ، این بار در یکی از مناطق کوردستان اتفاق می افتد. فارغ از اینکه مکان داستان بیشتر شبیه به روستاست و معلوم نیست چرا سازندگان اصرار دارند آن را شهر معرفی کنند، و یا اینکه در جمع اهالی روستا نیز یکی از بازیگران فارس است و بسیار روان فارسی صحبت می کند و معلوم نیست چرا به تنهایی او فارسی را اینگونه صحبت می کند و سایرین به شکل دیگر؛ اما حضور بازیگران بومی منطقه و حضور موسیقی کوردی در سریال، از ویژگی های خوب آن به حساب می آید. اما آنچه بحث اصلی این نوشتار است مسئله ی زبان است. چیزی که از روز اول پخش سریال ذهنم را به خود مشغول کرد اما ترجیح بر آن شد تا لااقل بعد از پخش چند قسمت مسئله طرح شود. امروز که واکنش توییتری برخی از مردم نسبت به مسئله ی زبان بکار رفته در این سریال را دیدم، زمان طرح مسئله را مناسب تشخیص دادم. زبان کوردی، اگر چه دارای واژگان مشترک با زبان فارسی است و حتی بنا به اظهار نظر بسیاری از کارشناسان این دو زبان هم ریشه هستند و هر کدام در جغرافیای خود تغییرات زمانی و کاربردی و خود را پیدا کرده است، با این حال این، زبان کوردی، زبانی کاملا مستقل با دستورات گرامری خاص خویش است و لهجه محسوب نمی شود. از این رو تولید یک اثر ملی در کوردستان با حضور شخصیت های کورد، با تولید یک سریال در اصفهان و یا یزد و شیراز و... تفاوت زیادی دارد. چرا که این لهجه های فارسی شیرازی و اصفهانی ولو به صورت غلیظ و با کلمات خاص منطقه نیز ادا شود، نهایتا منظور خود را به مخاطب عمومی منتقل می کند. در سریال نون.خ همه ی کاراکترها -تا این جای قصه- کورد هستند. پس طبیعتاً باید با یکدیگر کوردی حرف بزنند و لزومی به استفاده از زبانی که نه فارسی است و نه کوردی،  ندارند. این امر به ویژه در مناطق کورد زبان که اهمیت خاصی به زبان مادری میدهند بسیار خودنمایی خواهد کرد.  اگر داستان این سریال در نقاطی دیگر از ایران که به دلایل مختلف ، برخی خانواده ها ترجیح داده اند با کودکانشان به جای زبان مادری با زبان ملی صحبت کنند، ساخته می شد، کمتر مسئله ی زبان خودنمایی می کرد و می شد کاراکترهای فیلم را از این خانواده ها معرفی کرد و به راحتی مسئله را توجیه نمود، اما در تمامی شهرهای کوردزبان، مسئله ...

وعده گاه مسئولین

روز شمار عنوان وعده
2663
روز گذشته
آیا سینمای مهاباد دوباره بازگشایی می شود؟
css.php
%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: