- یکشنبه 15 اسفند 1395 - 21:38
- کد خبر : 3934
- مشاهده : 933 بازدید
- س.ت » سینما » یادداشت های خصوصی
این روزها تب بالای اسکارنقل هرمحفل تخصصی وغیرتخصصی سینما شده است. "فروشنده" فرهادی باتمام غلط های فاحشی که در فیلمنامه اش موج می زند و به قول آقای منتقد "فراستی" فیلم ضد ایرانی محسوب می شود، فعلا توانسته چهره ای از فرهادی خلق کند که گویی با ته مجسمه اسکار تودهنی محکمی به سیاست های […]
این روزها تب بالای اسکارنقل هرمحفل تخصصی وغیرتخصصی سینما شده است. "فروشنده" فرهادی باتمام غلط های فاحشی که در فیلمنامه اش موج می زند و به قول آقای منتقد "فراستی" فیلم ضد ایرانی محسوب می شود، فعلا توانسته چهره ای از فرهادی خلق کند که گویی با ته مجسمه اسکار تودهنی محکمی به سیاست های ضد بشری و قرون وسطایی ترامپ زده باشد و باتمام حواشی سیاسی امسال جشن بزرگ اسکار این هنرمند هوشمند ایرانی بود که توانست افتخار بزرگی رانصیب سینمای به گل نشسته ایران بکند و جان تازه ای به این زورق کهنه درآستانه غرق شدگی بدهد، ترامپی که از ته نظام زر و زور و تزویر سرمایه داری فرزند خلف این مکتب محسوب میشود که توانست رویای دوراز انتظار تکیه بر تخت کاخ سفید را به واقعیت مبدل سازد اکنون درمقابل جریانی از روشنفکران اعضای آکادمی اسکارخود را قرار داده که با تمام سیاست ورزی از نوع آمریکایی اش – همچون تصویر معروف آن سربازذلیل آمریکایی اسیر یک سرباز ویتنامی که برای کل جهان شناخته شده و معروف است – می نمایاند که بازنده این تقابل و جنگ زرگری خواهد شد که هیچ گونه منفعت طلبی درقبال کوتاه آمدن از مواضعش او را برآن نمی دارد که حداقل این قشر به شدت خطرناک جامعه روشنفکری که به سلاح قدرت مندی چون سینما مسلح است نباید برآشوبد و هیمنه پوشالی همه سالهای وجودش را مدیون سینمای هالیوود در انظار عمومی جهانیان است که از این کانون شرارت تصویری از یک آمریکای ناجی بشریت به نمایش گذاشته اندف دراصل همین دوستان چپ گرای هالیوودی بوده اند و می توانند هم یک شبه همه را به باد دهند و غافل که دست در لانه زنبور گذاشته و این دهن کجی عواقب خطرناکی را در پی خواهد داشت. این وسط ازاین دو قطبی شدن جامعه متزلزل آمریکا که طبقه متوسط شهری اکثریت آن رابا آن سبک زندگی فرمالیته خود تشکیل میدهد و آمادگی هرگونه تغییر توازن طبقاتی را دارد، این فرهادی بود که دراین تقسیم سیاه و سفید مهرها دست به مهره بازی کیش و مات رابه نمایش گذاشت و با فروشنده و مجسمه اسکارش توانست ترامپ سرمایه دار یک شبه پرزدنت شده را رسوای جهانیان بکند، پیچیدگی این رسوایی و ابعاد این دیپلماسی سینمایی را فقط کسانی می دانند که ازعلم سیاست خارجی و روابط بین الملل خورده اطلاعی داشته باشند آنگاه می دانند که سینما سلاح بی صدای شریف انتحاری ستودنی خاک گرفته ای بوده که میلیون ها بالستیک را باید فدای یک فریمش کرد.اما افسوس اعتراف به ندانستن دانستنی ست بس بزرگ.به همین سادگی…
توجه: انتشار مطالب و مقاله ها الزاماً به معنای تأیید و یا عدم تأیید محتوای آن توسط تحریریه بینەر نیست.
نظرات