رفتن به بالا

تعداد اخبار امروز : 0 خبر


  • الإثنين ۱۰ ربيع ثاني ۱۴۴۶
  • 2024 Monday 14 October
    -١٨(°C)
    وزش باد (mph)
    فشار (in)
    محدوده دید (mi)
    اشعه فرابنفش -
    رطوبت (in)
گاه‌شمار تاریخ خورشیدی
اردیبهشت ۱۳۹۵
ش ی د س چ پ ج
    خرداد »
 123
45678910
11121314151617
18192021222324
25262728293031
گفتگو با اهورا ذوالنور کارگردان آلبوم تصویری درفش کاویانی استاد شهرام ناظری

از بیستون صعود خواهم کرد اگر صدای استاد شهرام ناظری همراهم باشد

اهورا ذوالنور در سال ۱۳۶۲ در شهرستان صحنه در یک خانواده فرهنگی به دنیا آمده است. سال ۱۳۸۵ در رشته نمایش از دانشگاه آزاد اراک فارغ التحصیل شده است. از سال ۷۶ زیر نظر اولین استاد خود آقای عباد نظری مقدمات بازیگری را فرا گرفت و بازی در چندین تئاتر را تجربه کرد. در سال ۸۱ وارد دانشگاه شد و ضمن نگارش چندین نمایشنامه و کارگردانی تئاتر به فعالیت هنری خود ادامه داد. اجرای یک نمایش خیابانی در سال ۸۶ در جشنواره تئاتر شهرداری تهران آخرین فعالیت نمایشی او محسوب می شود. از سال ۱۳۸۵ با تدوین یک فیلم مستند چند تجربه ی قبلی خود در ساخت فیلم کوتاه و تله تئاتر را جدی گرفت و رسما وارد حوزه تصویر شد. فعالیتی که تاکنون تداوم یافته است. تدوین، تصویربرداری، عکاسی، صدابرداری و حتی طراحی صحنه فعالیت هایی است که او به صورت حرفه ای در چندین فیلم و سریال انجام داده و به گفته خودش این تجربیات در کارگردانی سینمای داستانی به کمکش خواهد آمد. با این حال اهورا ذوالنور را به عنوان یک مستندساز می شناسیم. مستندسازی که دغدغه اصلی خود را ساخت فیلم داستانی می داند که علی رغم نگارش چندین فیلمنامه، هنوز به هدف خود دست نیافته است.

ضمن عرض سلام و تبریک سال نو، بدون مقدمه سوال اول رو شروع می کنیم. شما فارغ التحصیل تئاتر هستید، چرا در تئاتر به ادامه کار هنری مشغول نشدید و به سمت فیلم و تصویر آمدید؟

نمیدانم. شاید در نگاه اول انگیزه مالی بیشتر به چشم می خورد اما خب سینما هم دنیای متفاوتی است. یک فیلم وقتی ساخته می شود می توان آن را به تمام دنیا نشان داد اما تئاتر محدودیت های خودش را دارد. هر چند که هنوز هم ارتباط چهره به چهره با تماشاچی را یکی از بهترین موقعیت های زندگی یک بازیگر میدانم که میتواند در آن لحظات لذت واقعی از هنرش را تجربه کند. اما به گمان خودم دلیل اصلی روی گردانی از تئاتر مشکلات طاقت فرسای آن است. جمع کردن بازیگران که بدون توجیه مالی هر روز باید سر تمرین حاضر شوند و تو باید ایشان را قانع کنی که به عشق تئاتر و جایگاه والای این هنر مقدس همراه تو باشند و این کار آسانی نیست و شاید یک جایی خود کارگردان هم کم بیاورد. با شعار زندگی کردن کار آسانی نیست تازه این شروع مشکلات است. گرفتن سالن تمرین و اجرا و نداشتن تماشاچی و … اما وقتی شما بخوای یک فیلم مستند بسازی همه چیز به خودت بر می گردد کافی است با خودت کنار بیایی و مشکلات را تحمل کنی البته خب همه چیز نسبی است. هزینه ساخت یک فیلم سینمایی معمولی که پر هزینه هم نباشد چند برابر یک تئاتر معمولی با چند بازیگر حرفه ای است اما خب فیلم تئاتر هیچ وقت ارزش اجرای زنده را ندارد اما دیدن یک فیلم سینمایی خوب صد سال بعد هم همان لذت امروز را خواهد داشت. در کل فکر میکنم وقتی به اهدافم در سینما برسم حتما دوباره لذت اجرای زنده تئاتر را تجربه خواهم کرد.

photo_2016-04-08_05-29-28

مهمترین فعالیت های شما در این سالها چه بوده است؟

در این چند سال اخیر به جز کارهای مستندی که ساخته ام، به طور جدی تدوینگر سینمای داستانی بوده ام. از فیلم کوتاه تا سریال تلویزیونی. یک تدوینگر می تواند به واسطه تدوین؛ تصویر، قاب بندی، میزانسن، جلوه های ویژه، نورپردازی و جنس صدا را به خوبی بشناسد. هر کدام از این موارد پایه های ساخت یک اثر تصویری محسوب می شوند و کارگردان کسی است که باید بر تمام این اجزا اشراف داشته باشد و با ایجاد هماهنگی و به کارگیری درست آن ها یک اثر خوب خلق نماید. من در این چند سال اخیر مشغول کسب تجربه بوده ام.

– خود را در آینده یک فیلمساز می بینید یا یک تئاتری؟

از زمانی که خودم را در تئاتر شناختم با مطالعه و دیدن آثار، خاطرات، مصاحبه ها و هر یادداشتی از بهرام بیضایی و داود میرباقری بزرگ شدم. کسی که از ایشان سرمشق گرفته باشد نمی تواند میان سینما و تئاتر تنها یکی را برگزیند.

– بینه‌ر از ابتدای کار پرسشی را مطرح کرده است که مایل است این پرسش در تمام شهرهای کردنشین پخش شود و شاید به تدریج کمپینی نیز در این راستا شکل دهد، “سینمای شهر من کجاست؟” به نظر شما واقعا سینمای شهرهای ما کجاست و چرا با وجود تعداد قابل فیلمساز کرد اما سینما در شهرهای کردستان کم رونق و در بسیاری از شهرها تعطیل است؟

عموما فیلم هایی که در منطقه کردستان توسط فیلم سازان کرد ساخته شده اند، اکثرا به دلیل نشان دادن شرایط سخت زندگی و آداب و رسوم کردها مورد توجه قرار گرفته اند. یعنی بیشتر جنبه مستندگونگی آثار برای جوامع دیگر جالب توجه بوده است. و حتی گاها کارگردان هایی که تنها به دلیل کارکردن در شرایط سخت مالی و منطقه ای مورد حمایت قرار گرفته اند و … اما سینما برای حیات نیاز به تماشاچی دارد. سینما آنچه تنها من به عنوان کارگردان دوست دارم نیست. سینما جدای از بعد هنری یک بعد صنعتی و تجاری هم دارد. بهترین فیلم های تاریخ سینما ترکیبی هوشمندانه از هنر و صنعت بوده اند. اما تاکنون تعداد بسیار اندکی فیلم در منطقه کردستان ساخته شده که به شرایط نرمال نزدیک باشد و داستانی سرگرم کننده با حفظ خلاقانه اصول فیلمنامه نویسی را به تصویر کشیده باشد.

– به نظر شما راهکار احیای سینما چیست؟

فیلم خوب ساختن. باید تمرین کنیم و هر روز سعی کنیم به قوائد فیلمسازی دنیا نزدیک تر بشویم. فیلم های خوب غربی که هم یک کارگردان حرفه ای از دیدنش لذت می برد و هم مخاطبین عامی که برای تفریح به سینما می روند، باید باور کنیم که موفقیت آن ها اتفاقی نیست.

– شما خودتان برای کمک به سینما و فیلم کردی چه اقدامی کرده اید و چقدر خود را مفید به این می دانید که بخشی از تجربیات خود را در اختیار جوانان علاقه مند به فیلمسازی در شهرستان صحنه قرار دهید؟

ببینید اینجا یک مشکل بزرگ هست؛ که نه صرفا مال نسل جدید باشد، از دوران ما هم وجود داشته و امروز خیلی شدیدتر هم شده است. آن هم اقناع زودرسه. یعنی با حفظ کردن چندتا جمله از چهار تا فیلمساز مطرح دنیا و یادگرفتن چند اصطلاح سینمایی فکر میکنه که وای من چقدر بلدم و به جای یادگرفتن از کسی که ممکنه حتی فقط یک کلمه بیشتر بداند در مقابلش قرار میگیره و به جای بحث مدام سعی میکنه علم ناقص خودش رو توجیه کنه. این موجودات نه تنها در شهرستان های کردنشین که در تمام ایران پراکنده اند. اتفاقا من معتقدم به چنین کسانی آموزش دادن خیانت به سینما محسوب میشود. یک مقطع کوتاه در کرمانشاه در یک آموزشگاه سینمایی تدریس هم کردم. شاید از هر ده نفر نوجوان علاقه مند به سینما تنها یک نفر تشنه یادگیری است و البته کمک کردن به آن یک نفر حتما وظیفه من و امثال من است. این همان زکات علم است که باید بپردازی.

photo_2016-04-08_05-29-24

– کمی در رابطه با آلبوم اخیر استاد شهرام ناظری که به تازگی منتشر شد صحبت کنیم. ایده تصویری بودن این اثر چگونه شکل گرفت و چرا شما برای این کار انتخاب شدید؟

یکی از نوازندگان گروه با من تماس گرفت و برای ضبط کنسرت زنده درفش کاویانی در اجرای یکی از شهرستان ها برآورد هزینه خواست. اما دیگر خبری از ایشان نشد. حدود یک ماه بعد دوباره با من تماس گرفتند و فیلم ضبط شده کنسرت را به من نشان دادند که خوب از کار در نیامده بود. شخص دیگری به دلیل پایین تر بودن قیمتش برای این کار انتخاب شده بود که به دلایل مختلفی نتوانسته بود فیلم قابل قبولی بسازد. پیشنهاد دادند دوباره درفش کاویانی را ضبط کنیم. جلسه ای بود با حضور یکی از مدیران خانه موسیقی که در آن من پیشنهاد دادم دکور بزنیم و از فضای تخت کنسرت خارج شویم. گفتم یا دکور حجم کار کنیم یا دکور سه بعدی رایانه ای و یا هرکدام از آهنگ ها را در یک مکان تاریخی ضبط کنیم که آنجا بحث یک آلبوم دیگر گروه فردوسی پیش آمد که اگر قرار بر هزینه بالا است، فلان آلبوم دیگر را ضبط کنیم. اما در نهایت تصمیم بر این گرفته شد که آلبوم درفش کاویانی را با ساخت دکور به تصویر بکشیم.

– استاد ناظری شخصیت محبوبی در ایران و به ویژه کردستان دارند، حس شما برای انجام این کار چه بود؟

ما بزرگان بسیاری در تاریخ هنر ایران زمین داشته ایم. از رودکی تا شهرام ناظری. شهرام ناظری اسطوره زنده هنر ایران زمین است. تاثیر موسیقیایی صدای ایشان را من به طرز شگفت انگیزی تجربه کرده ام. زمانی که آلبوم آواز اساطیر منتشر شد در آن دوران ما یک تیم کوهنوردی داشتیم و مرتب برنامه های تمرینی سنگنوردی برگزار می کردیم. بگذار این طور بگویم که اگر یک کرد از دیواره ی بیستون بالا برود و در حال صعود به آواز اساطیر استاد ناظری گوش بدهد، مانند افسانه فلوت زن چنان مسحور صدای او خواهد شد که تا پایان عمرش از هیچ موسیقی دیگری چنان لذتی نخواهد برد. در طول ساخت درفش کاویانی استاد ناظری چند بار تاکید کردند که شان فردوسی حفظ شود و من همیشه به این فکر می کردم که با تمام ارادت به احترامم و دِینی که به عنوان یک ایرانی به فردوسی بزرگ دارم، امروز برای من اسطوره زنده در اولویت است.

– کمی از روند تولید کار برایمان بگویید.

در ابتدا قرار بود با جذب اسپانسر مشکل مالی نداشته باشیم اما این اتفاق نیفتاد و تا روز آخر با تحمل شرایط بسیار سخت مالی توانستیم کار را به سرانجام برسانیم. چند نفر به عنوان طراح صحنه از طرف سفارش دهنده پروژه به من معرفی شدند که ذهنیات آنها بیشتر پرده های نقاشی بود اما من دکور حجم می خواستم تا بتوانم تنوع بیشتری در زوایای دوربین و پلان های حرکتی داشته باشم. در نهایت طرح آیدین سلسبیلی رو دیدم. با هم صحبت کردیم و روی جزئیات هم به توافق رسیدیم. از دو ماه قبل برنامه ریزی کردیم که چهار روز ضبط داشته باشیم اما به خاطر مشکلات مالی و عدم تامین به موقع متریال، دو روز از زمان فیلمبرداری هم صرف نصب دکور شد و خیلی از جزئیاتی که من تاکید داشتم در دکور وجود داشته باشد به ناچار حذف کردیم.

در فضای کنسرت چون اشعار انتخاب شده خلاصه ای از داستان ضحاک و قیام کاوه آهنگر است و خود استاد قبل از هر آهنگ توضیح کوتاهی در مورد روند داستان ارائه می کردند، ما تصمیم گرفتیم از یک نقال به عنوان راوی داستان استفاده کنیم که خانم عباس پور در این مورد فوق العاده بود. در تمرین از ایشان خواستم از نقالی سنتی فاصله گرفته و به نمایش نزدیک شود. طومار نقل را هم خودش نوشت و اجرایش عالی بود اما به دلیل ضیق وقت نتوانستم آن را به صورت پلان به پلان ضبط کنم و به صورت تله تئاتر با چند دوربین همزمان تصویربرداری آن انجام شد. یکی دیگر از اجزای این کار نقاشی ها و مجسمه های انیمیشن آن است. نام شاهنامه از دوران کهن تا به امروز با تصویرسازی آن عجین بوده اما من نمی خواستم از تصاویر قدیمی استفاده کنم. این یک روایت جدید از شاهنامه فردوسی بود. روایت استاد شهرام ناظری با آهنگسازی خوب فرید الهامی. پس تصاویر هم باید جدید باشد تا برای همه تازگی داشته باشد. خیلی فکر کردم، صدها بار موسیقی را شنیدم تا این تصاویر به ذهنم رسید و با سعه صدر آیدین سلسبیلی در انیمیشن و نقاشی های سعید خزایی و سعید چاواری به اجرا درآمد. برایم مهم بود که تصاویر، انتزاعی و مفهومی نباشد تا همه مردم از دیدن آنها لذت ببرند.

– ظاهرا اسم شما در آلبوم درج نشده است، فارغ از اینکه کار کردن همراه با استاد ناظری قطعا جذاب و یک خدمت هنری بزرگ و کم نظیر محسوب می شود، اما آیا به نظر شما این اقدام از سوی ناشر کم سلیقگی نبوده است؟

در این زمینه ناشر مقصر نبود. این نظر شخص سفارش دهنده بود. به قول شما قرارگرفتن در کنار استاد ناظری آنقدر جذاب است که آدم دیگر به اسم و رسم خودش فکر نکند. من حتی اسم خودم را در تیتراژ ابتدایی فیلم بسیار کمرنگ نوشتم که به راحتی خوانده نمی شود. از نظر خودم این ادای احترام بود به بزرگی نام استاد ناظری. از طرفی دوستان تصور می کردند که تاکنون فیلم هیچ کنسرتی با ذکر نام کارگردان منتشر نشده اما این فیلم کنسرت نبود، ما حداقل بیست جلسه فیلمبرداری داشتیم و تصویربرداران پروژه یعنی ابوالفضل علایی، رضا محنا، سعید ایپکی و وحید ابراهیمی شرایط سختی را تحمل کردند. یک جلسه از ضبط ما از ۸ صبح تا ۴ صبح روز بعد به طول انجامید. قرار بود در دفترچه داخل بسته یک صفحه مستقل مربوط به عوامل فیلم باشد با درج تصاویر مانند تصاویر نوازندگان. اما این اتفاق نیفتاد. روند ساخت این فیلم بیش از یک سال طول کشید و اگر دلگرمی های استاد نبود، واقعا ادامه دادن برایم سخت میشد. مشکلات فراوانی داشتیم که بازگو کردنشان اصلا درست نیست هم به احترام شخص استاد و هم به رسم امانت داری اسرار پروژه. ما در این کار یک خانواده بودیم و من سعی کردم هرچه در توان دارم برای خدمت به بزرگ خانواده یعنی استاد ناظری به کار بگیرم. به هر حال مخاطب امروز بسیار باهوشتر از آن است که بتوان با حرف، ذهن او را منحرف کرد. کار ساخته شده و خود فیلم می گوید که چقدر میان اجزای مختلف آن، وحدت نظر کارگردانی وجود دارد. هرچه بود تمام شد. دلخوری من هم تمام می شود البته شاید اگر در ایام انتشار آلبوم، استاد در ایران تشریف داشتند با دیدن ایشان غصه هایم را فراموش می کردم. شاید دلتنگی پایان کار است که باعث ایجاد حساسیت در من شده است. نمیدانم.

photo_2016-04-08_05-29-22

– در پایان اگر صحبتی با “بینه‌ران” دارید بفرمایید.

ما باید باور کنیم که در سینما برای همه به اندازه کافی جا هست. اگر انرژی خود را صرف حسادت و تخریب هم بکنیم به هیچ جا نمیرسیم. باید تا جایی که می توانیم به هم کمک کنیم و با مطالعه و استفاده از تجربیات دیگران در جهت ارتقای سینمای ملی و منطقه ای خود تلاش کنیم. سایت بینه‌ر می تواند مرجع خوبی برای به اشتراک گذاشتن تجربیات سینماگران جوان و باتجربه باشد که امیدوارم با تداوم و گسترش فعالیت هایش این امکان تازه همیشگی شود و نقشه راهی برای دلگرمی و ادامه فعالیت بینه‌ران باشد.

– امیدواریم شما هم در راستای پیداکردن پاسخ این پرسش بینه‌ر که “سینمای شهر من کجاست؟” همراه ما باشید و این پرسش را به دیگران نیز برسانید تا شاید بتوان پاسخ و در نهایت راهکار عمل پیدا کرد. ممنون از وقتی که گذاشتید. بینه‌ر بهترین ها را برای شما آرزومند است و امیدوار است بزودی اخبار کارها و موفقیت های شما در همین پایگاه پوشش داده شود.

من هم از شما ممنونم و برایتان آرزوی موفقیت و تداوم خستگی ناپذیر دارم در ادامه راهی که آغاز کرده اید.

مصاحبه: هژار نورانی

تنظیم: کاروان دوراندیش

اخبار مرتبط

نظرات

یادداشت ویژه

سریال نون.خ و مساله ی زبان !

این نقد سریال نیست. حتی نقد آن چیزی که مطرح می شود نیز ممکن است نباشد. بیشتر بیان مساله و اشتراک گذاری سوالی است که شاید برخی از فیلمسازان و حتی تئاتری های کوردستان نیز با آن مواجه باشند. از این رو از زبان ساده تر و خودمانی تری نیز برای نوشتار استفاده می کنم. چند روزی است که سریال تلویزیونی «نون. خ» از شبکه ی یک سیما پخش می شود. داستان این سریال که از همان الگوی سریال پایتخت پیروی می کند ، این بار در یکی از مناطق کوردستان اتفاق می افتد. فارغ از اینکه مکان داستان بیشتر شبیه به روستاست و معلوم نیست چرا سازندگان اصرار دارند آن را شهر معرفی کنند، و یا اینکه در جمع اهالی روستا نیز یکی از بازیگران فارس است و بسیار روان فارسی صحبت می کند و معلوم نیست چرا به تنهایی او فارسی را اینگونه صحبت می کند و سایرین به شکل دیگر؛ اما حضور بازیگران بومی منطقه و حضور موسیقی کوردی در سریال، از ویژگی های خوب آن به حساب می آید. اما آنچه بحث اصلی این نوشتار است مسئله ی زبان است. چیزی که از روز اول پخش سریال ذهنم را به خود مشغول کرد اما ترجیح بر آن شد تا لااقل بعد از پخش چند قسمت مسئله طرح شود. امروز که واکنش توییتری برخی از مردم نسبت به مسئله ی زبان بکار رفته در این سریال را دیدم، زمان طرح مسئله را مناسب تشخیص دادم. زبان کوردی، اگر چه دارای واژگان مشترک با زبان فارسی است و حتی بنا به اظهار نظر بسیاری از کارشناسان این دو زبان هم ریشه هستند و هر کدام در جغرافیای خود تغییرات زمانی و کاربردی و خود را پیدا کرده است، با این حال این، زبان کوردی، زبانی کاملا مستقل با دستورات گرامری خاص خویش است و لهجه محسوب نمی شود. از این رو تولید یک اثر ملی در کوردستان با حضور شخصیت های کورد، با تولید یک سریال در اصفهان و یا یزد و شیراز و... تفاوت زیادی دارد. چرا که این لهجه های فارسی شیرازی و اصفهانی ولو به صورت غلیظ و با کلمات خاص منطقه نیز ادا شود، نهایتا منظور خود را به مخاطب عمومی منتقل می کند. در سریال نون.خ همه ی کاراکترها -تا این جای قصه- کورد هستند. پس طبیعتاً باید با یکدیگر کوردی حرف بزنند و لزومی به استفاده از زبانی که نه فارسی است و نه کوردی،  ندارند. این امر به ویژه در مناطق کورد زبان که اهمیت خاصی به زبان مادری میدهند بسیار خودنمایی خواهد کرد.  اگر داستان این سریال در نقاطی دیگر از ایران که به دلایل مختلف ، برخی خانواده ها ترجیح داده اند با کودکانشان به جای زبان مادری با زبان ملی صحبت کنند، ساخته می شد، کمتر مسئله ی زبان خودنمایی می کرد و می شد کاراکترهای فیلم را از این خانواده ها معرفی کرد و به راحتی مسئله را توجیه نمود، اما در تمامی شهرهای کوردزبان، مسئله ...

جدیدترین خبرها

وعده گاه مسئولین

روز شمار عنوان وعده
2841
روز گذشته
آیا سینمای مهاباد دوباره بازگشایی می شود؟
css.php
%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: